عاشقانه هنردست خودم
اگر چه پای دلم را کشیده ای به گناه؛
اگر چه زندگی ام را کنی به رنگ سیاه،..
ولی بدون تو من زندگی نمی خواهم
ببین به جان و تنم می شوم تو را همراه
اگر که لمس وجودت گناهِ من باشد
عقب نمی کشم از این گناهِ خود،آگاه
شبیهِ میوه ی ممنوعه ای و من آدم
که اشتیاق به تو ، می کند مرا گمراه
اگر چه رانده شوم از زمین و آدمیان
نمیشود که کنم دستم از شما کوتاه
بدان بدون خیالت نمی شود سر کرد
تمام زندگی ام می شود غمی جانکاه
چرا که حس قشنگی نشانده ای در من
شبیهِ برکه شدم که گرفته در خود ماه
نمی روم به مسیری به غیرِ آغوشت
چنان که قامت روحم گرفته در تو پناه
«پناه.. می برم از خود»به عمق آغوشت
پناه..می برم و هی پناه.. در هر گاه
بمان گناهِ قشنگم ، ثوابِ من در توست
بمان که مومن عشقت شدم اگر چه تباه
اگر چه زندگی ام را کنی به رنگ سیاه،..
ولی بدون تو من زندگی نمی خواهم
ببین به جان و تنم می شوم تو را همراه
اگر که لمس وجودت گناهِ من باشد
عقب نمی کشم از این گناهِ خود،آگاه
شبیهِ میوه ی ممنوعه ای و من آدم
که اشتیاق به تو ، می کند مرا گمراه
اگر چه رانده شوم از زمین و آدمیان
نمیشود که کنم دستم از شما کوتاه
بدان بدون خیالت نمی شود سر کرد
تمام زندگی ام می شود غمی جانکاه
چرا که حس قشنگی نشانده ای در من
شبیهِ برکه شدم که گرفته در خود ماه
نمی روم به مسیری به غیرِ آغوشت
چنان که قامت روحم گرفته در تو پناه
«پناه.. می برم از خود»به عمق آغوشت
پناه..می برم و هی پناه.. در هر گاه
بمان گناهِ قشنگم ، ثوابِ من در توست
بمان که مومن عشقت شدم اگر چه تباه
۱۳.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۱