عاشقانه
فرطِ بی خوابی مرا دیوانه گرداند ای طبیب
آن طبیب قبلْ از تشخیص، درماند ای طبیب
دست هایم سرد و بی حس،چشم من کم سو شده
این تپش ها سینه ام را باز رنجاند ای طبیب
دائم الشعرم طبیبا نسخه ای بر من بپیچ
شعرهایم رازِ دل را آشکاراند ای طبیب
لُبِّ مطلب، را بگویم عشق را درمان بکن!
دلبری در کوچه ی ما گیسو افشاند ای طبیب
ناگهانی شد،نمی دانم چه شد عاشق شدم
از همان لحظه دلم در کوچه جا ماند ای طبیب
استرس دارم،بگویم دوستش دارم که چون
بهتر از من را شنیدم از خودش راند ای طبیب
بی قرار،آشفته گی،دلخون شدن دیوانگی...
عشق یک سویه برایم نسخه پیچاند ای طبیب
آن طبیب قبلْ از تشخیص، درماند ای طبیب
دست هایم سرد و بی حس،چشم من کم سو شده
این تپش ها سینه ام را باز رنجاند ای طبیب
دائم الشعرم طبیبا نسخه ای بر من بپیچ
شعرهایم رازِ دل را آشکاراند ای طبیب
لُبِّ مطلب، را بگویم عشق را درمان بکن!
دلبری در کوچه ی ما گیسو افشاند ای طبیب
ناگهانی شد،نمی دانم چه شد عاشق شدم
از همان لحظه دلم در کوچه جا ماند ای طبیب
استرس دارم،بگویم دوستش دارم که چون
بهتر از من را شنیدم از خودش راند ای طبیب
بی قرار،آشفته گی،دلخون شدن دیوانگی...
عشق یک سویه برایم نسخه پیچاند ای طبیب
۱۸.۳k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱