عاشقانه
دو غزل نذر دو تا دیده ی زیبا کردم
عاشق شعر شدم شور تماشا کردم
بیت دوم که زدم دست به اندام قلم
جلوهء دیگری از چشم تو پیدا کردم
هر چه مضمون نکو بود در آن چشم سیاه
همه را مثل خودت بین غزل جا کردم
طرح چشم تو چنان در غزلم جا خوش کرد
که در این شهر دو صد ولوله بر پا کردم
شعر من شور گرفت و غزلم اوج گرفت
همه گفتند که من میل به رویا کردم
زار و بیمار نشستم سر دیوار غمت
دو سه تا بیت دگر از تو تمنا کردم
تا که آگاه شد این شهر غزل مال تو بود
شورشی کرد به پا آنچه هویدا کردم
همه ی شهر رقیبم شد از این طبع خراب
قافیه باختم و وصف تو حاشا کردم...
عاشق شعر شدم شور تماشا کردم
بیت دوم که زدم دست به اندام قلم
جلوهء دیگری از چشم تو پیدا کردم
هر چه مضمون نکو بود در آن چشم سیاه
همه را مثل خودت بین غزل جا کردم
طرح چشم تو چنان در غزلم جا خوش کرد
که در این شهر دو صد ولوله بر پا کردم
شعر من شور گرفت و غزلم اوج گرفت
همه گفتند که من میل به رویا کردم
زار و بیمار نشستم سر دیوار غمت
دو سه تا بیت دگر از تو تمنا کردم
تا که آگاه شد این شهر غزل مال تو بود
شورشی کرد به پا آنچه هویدا کردم
همه ی شهر رقیبم شد از این طبع خراب
قافیه باختم و وصف تو حاشا کردم...
۸.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.