عاشقانه
می گریزم ، این سِری از دست وپاهای خودم
می پرم تا اینکه برگردم سر جای خودم
آمدم خیر سرم مهمانتان باشم ولی
میخورم با حبّه ی غم روز و شب چای خودم
جای من اینجا نبوده ، اهل بالا بوده ام
می روم تا باغ سیب و پیش حوّای خودم
می خزم آهسته تا رود خروشانِ خدا
خسته گشتم،خسته گشتم از گِل و لای خودم
دفتر عمرم تمام و پیک نوروزی تمام
وقت آن شد تا بخوانم متن انشای خودم
جای تربت در کفن یک چیز دیگر می برم
یادگاری می برم عکسی ز دنیای خودم
با اجازه می روم با مُهر و امضای خودم
می پرم تا اینکه برگردم سر جای خودم
آمدم خیر سرم مهمانتان باشم ولی
میخورم با حبّه ی غم روز و شب چای خودم
جای من اینجا نبوده ، اهل بالا بوده ام
می روم تا باغ سیب و پیش حوّای خودم
می خزم آهسته تا رود خروشانِ خدا
خسته گشتم،خسته گشتم از گِل و لای خودم
دفتر عمرم تمام و پیک نوروزی تمام
وقت آن شد تا بخوانم متن انشای خودم
جای تربت در کفن یک چیز دیگر می برم
یادگاری می برم عکسی ز دنیای خودم
با اجازه می روم با مُهر و امضای خودم
۱۵.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.