دستهای تو چون چشمه یی به سوی من جاری شد
دستهای تو چون چشمه یی به سوی من جاری شد
و من تازه شدم من یقین کردم
یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم
و در گهواره ی سالهای نخستین به خواب رفتم،
در دامانت که گهواره ی رویاهایم بود.
#احمد_شاملو
و من تازه شدم من یقین کردم
یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم
و در گهواره ی سالهای نخستین به خواب رفتم،
در دامانت که گهواره ی رویاهایم بود.
#احمد_شاملو
۸۰۳
۲۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.