نجوای عشق پارت ۲۳
لب پایینمو گرفت مک میزد و میخورد منم لب بالاشو گرفت و مک میزدم زبونشو کرد تو دهنم و میچرخوند توری که دیگه آب دهنمون داشت میریخت بیرون بعد جدا شد کوک:خیلی دوست دارم من:منم دوست دارم بعد چند دقیقه خوابیدیم صبح چشمامو باز کردم دیدم جونگ کوک نیست گفتم نکنه خواب بوده همش من:جونگ کوک😢😭 کجایی یه دفع دیدم اومد تو اتاق و اومد طرفم کوک:عشقم چی شده چرا گریه میکنی من:دیدم نیستی فکر کردم خواب دیدم😭 کوک:اینا همش واقعیه گریه نکن عزیزم بعد منو گرفت تو بغلش منم بغلش کردم کوک:گریه نکن همه چی واقعیه من پیشتم بعد اشکامو پاک کردم و محکم بغلش کردم بعد از تو بغلش اومدم بیرون و جونگ کوک دوتا دستاشو گذاشت رو صورتم و اشکامو پاک کرد کوک:گریه نکن خوب من:خوب کوک:من پیشتم زندگیم حالا بخند بخند بخند دیگه بدو بخند نخندی نمیرما بخند انقدر گفت بخند همون موقع خندم گرفت کوک:بخند آفرین نبینم گریه کنیا من:😂(اینجارو مثل اون لایوش میگه که میگه اوکی اوکی😐😂🤣😂😂آفرین بخند) کوک:آهان خوبه خوب پاشو بریم دست و صورتتو بشور من:خوابم میاد کوک:پاشو پاشو 😐 تنبل نباش پاشو خودمو انداختم رو تخت کوک:پا نمیشی من:نوچ کوک:خیله خوب یهو دستمو گرفت کشید بلندم کرد بعد منو انداخت رو شونش من:هی چرا اینجوری کوک:وقتی میگم پاشو یعنی پاشو یدونم زد تو کونم😐(بیشور😐😂😂😂) من:آیییی کوک:تنبیهته😐 من:مرتیکه هیز منحرف کوک:مچکرم از تعریفت من:خواهش میکنم چیزی نگفتم که کوک:خیلی پررویی😐 بعد گذاشتم تو دستشویی قشنگ کردم تو دسشویی و درم بست کوک:تا دست و صورتتو نشستی بیرون نمیای لج کردم و در و باز کردم من:دالیییی یهو داشت میومد سمتم در و بستم روش کوک:تو فقط بیا بیرون من:همینجا میمونم 🙂😂 کوک:یه روزی بلخره میای بیرون (یک روزی😂🤣😂اومدیمو تا آخر عمر بیرون نیومد کمرت خم شد عصا گرفتی دستت بازهم بیرون نیومد😂🤣) من:نمیام کوک:خیله خوب یهو دیدم در و از اونور قفل کرد کوک:بمون همون تو بدون آب و غذا☺ من:مگه گروگان گرفتی کوک:حرف نزن من:خر کوک:چی گفتی😬 من:منو سر لج ننداز میرم شوهر میکنم کوک:چی گفتی من:اینور و اونورم ننداز میرم شوهر میکنم کوک:گوه خوردی😐😲(با داد😂) بمون اون تا کپک بزنی من:خیله خوب دست صورتمو شستم و مسواکمم زدم خواستم بترسونمش یه جیغ زدم و خودمو زدم به قش تو دسشویی شیر آبم باز گذاشتم
از زبون جونگ کوک
همینجوری میرفتم که صدا جیغ نایکا از دسشویی اومد من:نکنه لیز خورده نایکا رفتم قفل در و باز کردم و در و باز کردم دیدم رو زمین افتاده من:نایکا نایکا چی شد بیهوش بود بعد بردمش از تو دسشویی بیرون و گذاشتمش رو زمین من:نایکا غلط کردم تو دسشویی نگهت داشتم پاشو خواهش میکنم
از زبون خودم
انقدر گفت که چشمامو باز کردم
از زبون جونگ کوک
همینجوری میرفتم که صدا جیغ نایکا از دسشویی اومد من:نکنه لیز خورده نایکا رفتم قفل در و باز کردم و در و باز کردم دیدم رو زمین افتاده من:نایکا نایکا چی شد بیهوش بود بعد بردمش از تو دسشویی بیرون و گذاشتمش رو زمین من:نایکا غلط کردم تو دسشویی نگهت داشتم پاشو خواهش میکنم
از زبون خودم
انقدر گفت که چشمامو باز کردم
۱۴.۸k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.