شنو محمد زاخو
(۱)
[باران]
شبی من و تو زیر بارش باران بهاری
خویش را دوباره باز مییابیم!
تو گیسوان خیس از بارانم را به هم میریزی و
من هم سبزهزاران سینهات را آبیاری میکنم.
(۲)
[خدا]
میگویند: خدایان که میمیرند،
تندیسشان را خلق میکنند!
اگر تو خدای من باشی،
شبیه گلدانی خلقت خواهم کرد و
روبروی پنجرهی اتاقم میگذارمت.
(۳)
همچون ملاها
که اذان پنجگانه را فراموش نمیکنند،
تو هم چون نمازهای پنجگانه روزانه،
در خیال و یادم در رفت و آمدی...
(۴)
[وطن]
وطن، از حیاط خانهی مادرم بزرگتر است!
گلهایش، از گلهای گلدان خانهی خواهرم زیباتر است!
از جان و روح بیوهزنان، زخمیتر است!
سر راستتر، از مسجد محله است!
ارزشمندتر از الماس است!
خواستگارانش از خواستگار دختر عموهایم بیشتر است!
از حاجی یحیی هم ثروتمندتر!
سود و بهرهاش هم از نان شب یتیمان بیشتر!
و پرچمش از چادر نماز مادربزرگم پاکتر!
وطنی که لبریز از من و توست...
(۵)
[درد و رنج]
دردهایم پر از غم است
غمهایم پر از گریه،
گریههایم پر از بغض
بغضهایم پر از فاصله
فاصلهها پر از درد
دردهایم پر از نبودنت!
فراق تو پر از شکنجه
این عذاب پر از تنهایی
تنهاییهایم پر از اشک
اشکهایم پر از دوست داشتنت
دوست داشتنت مملو از عشق
و عاشقیام پر از درد و رنج است.
شعر: #شنو_محمد_زاخو
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
[باران]
شبی من و تو زیر بارش باران بهاری
خویش را دوباره باز مییابیم!
تو گیسوان خیس از بارانم را به هم میریزی و
من هم سبزهزاران سینهات را آبیاری میکنم.
(۲)
[خدا]
میگویند: خدایان که میمیرند،
تندیسشان را خلق میکنند!
اگر تو خدای من باشی،
شبیه گلدانی خلقت خواهم کرد و
روبروی پنجرهی اتاقم میگذارمت.
(۳)
همچون ملاها
که اذان پنجگانه را فراموش نمیکنند،
تو هم چون نمازهای پنجگانه روزانه،
در خیال و یادم در رفت و آمدی...
(۴)
[وطن]
وطن، از حیاط خانهی مادرم بزرگتر است!
گلهایش، از گلهای گلدان خانهی خواهرم زیباتر است!
از جان و روح بیوهزنان، زخمیتر است!
سر راستتر، از مسجد محله است!
ارزشمندتر از الماس است!
خواستگارانش از خواستگار دختر عموهایم بیشتر است!
از حاجی یحیی هم ثروتمندتر!
سود و بهرهاش هم از نان شب یتیمان بیشتر!
و پرچمش از چادر نماز مادربزرگم پاکتر!
وطنی که لبریز از من و توست...
(۵)
[درد و رنج]
دردهایم پر از غم است
غمهایم پر از گریه،
گریههایم پر از بغض
بغضهایم پر از فاصله
فاصلهها پر از درد
دردهایم پر از نبودنت!
فراق تو پر از شکنجه
این عذاب پر از تنهایی
تنهاییهایم پر از اشک
اشکهایم پر از دوست داشتنت
دوست داشتنت مملو از عشق
و عاشقیام پر از درد و رنج است.
شعر: #شنو_محمد_زاخو
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
۷۵۵
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.