می خواست قاتلت بشه ولی عاشقت شد 💜
می خواست قاتلت بشه ولی عاشقت شد 💜
part : 1
ویو ا.ت
+ از خواب که بلند شدم کارهای لازم رو کردم
(فلش بک به دیروز )
دیروز اطلاعیه دادم که هرکی میتونه هم خونم بشه به این شماره .........008 ( خودتون یه شماره در نظر بگیرید) زنگ بزنه و بعد از دوساعت یکی زنگ زد و گفت که فردا میاد تا خونه رو ببینه
( پایان فلش بک )
خونه رو تمیز کردم . وسایل رو جمع کردم که اگه پسندید وسایلش رو بیاره
ویو تهیونگ
٫ از خواب که پاشدم کارهای لازم رو انجام دادم و جونگ کوک رو صدا کردم باید به جونگ کوک میگفتم که چیکارا کنه و درباره من هیچ حرفی نزنه
( فلش بک به دیروز )
تقریباً ۸ ساله که ا.ت رو تحت نظر دارم هرکاری میکنه من باخبر میشم و امروز دیدم یه اطلاعیه برای هم خونه داده تصمیم گرفتم که جونگ کوک رو بفرستم تا هم خونش بشه و موقعی که میگم بکشتش
( پایان فلش بک )
الان ساعت ۱۲عه و جونگ کوک باید ساعت ۲ اونجا باشه
ویو جونگ کوک
- از خواب شیرینم بیدارم کردن و گفتن که تهیونگ کارم داره ( تهیونگ و کوک باهم مثل رفیق میمونن) کارامو کردم و رفتم پیشش که گفت باید چیکارا کنم
( پرش زمانی به ساعت ۲ )
ویو ا.ت
منتظر بودم تا بیاد
قهوم تازه تموم شده بود که زنگ در زده شد رفتم درو باز کردم یه پسر بود که خیلی خوب بود ( 🤣🤤 چشمتو درویش کن ) راهنمایش کردم داخل
+ سلام من مین ا.ت هستم و شما هم حتما باید جئون جونگ کوک باشید 😊
- سلام بله 😊
+ از این طرف
+ اینجا سالونه و اتاق شما طبقه بالاعه
- بله
کل خونه رو نشون دادم فک کنم پسندید ( بدبخت میخواد بکشت )
گفت :
- خوبه کی میتونم بیام ؟
+ میتونید از فردا بیاید 😊
- باشه پس من فردا بعد از ظهر میایم
+ باشه
- خدانگهدار
+ خدانگهدار
+ از خونه رفت بیرون و منم درو بستم خیلی پسر خوبی بود خیلی شبیه خرگوشا بود ( 😂 )
اولی : اتاق ا.ت
دومی : خونه و اتاق جونگ کوک
اگه بد شد بگید اگه دوست داشتید بگید پارت بعدی هم بزارم 🙂💜
@bts_2013_army_9
part : 1
ویو ا.ت
+ از خواب که بلند شدم کارهای لازم رو کردم
(فلش بک به دیروز )
دیروز اطلاعیه دادم که هرکی میتونه هم خونم بشه به این شماره .........008 ( خودتون یه شماره در نظر بگیرید) زنگ بزنه و بعد از دوساعت یکی زنگ زد و گفت که فردا میاد تا خونه رو ببینه
( پایان فلش بک )
خونه رو تمیز کردم . وسایل رو جمع کردم که اگه پسندید وسایلش رو بیاره
ویو تهیونگ
٫ از خواب که پاشدم کارهای لازم رو انجام دادم و جونگ کوک رو صدا کردم باید به جونگ کوک میگفتم که چیکارا کنه و درباره من هیچ حرفی نزنه
( فلش بک به دیروز )
تقریباً ۸ ساله که ا.ت رو تحت نظر دارم هرکاری میکنه من باخبر میشم و امروز دیدم یه اطلاعیه برای هم خونه داده تصمیم گرفتم که جونگ کوک رو بفرستم تا هم خونش بشه و موقعی که میگم بکشتش
( پایان فلش بک )
الان ساعت ۱۲عه و جونگ کوک باید ساعت ۲ اونجا باشه
ویو جونگ کوک
- از خواب شیرینم بیدارم کردن و گفتن که تهیونگ کارم داره ( تهیونگ و کوک باهم مثل رفیق میمونن) کارامو کردم و رفتم پیشش که گفت باید چیکارا کنم
( پرش زمانی به ساعت ۲ )
ویو ا.ت
منتظر بودم تا بیاد
قهوم تازه تموم شده بود که زنگ در زده شد رفتم درو باز کردم یه پسر بود که خیلی خوب بود ( 🤣🤤 چشمتو درویش کن ) راهنمایش کردم داخل
+ سلام من مین ا.ت هستم و شما هم حتما باید جئون جونگ کوک باشید 😊
- سلام بله 😊
+ از این طرف
+ اینجا سالونه و اتاق شما طبقه بالاعه
- بله
کل خونه رو نشون دادم فک کنم پسندید ( بدبخت میخواد بکشت )
گفت :
- خوبه کی میتونم بیام ؟
+ میتونید از فردا بیاید 😊
- باشه پس من فردا بعد از ظهر میایم
+ باشه
- خدانگهدار
+ خدانگهدار
+ از خونه رفت بیرون و منم درو بستم خیلی پسر خوبی بود خیلی شبیه خرگوشا بود ( 😂 )
اولی : اتاق ا.ت
دومی : خونه و اتاق جونگ کوک
اگه بد شد بگید اگه دوست داشتید بگید پارت بعدی هم بزارم 🙂💜
@bts_2013_army_9
۳۵.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.