شاهنامه رازنماد جمشید
#شاهنامه#رازنماد#جمشید
#جمشید- تابش ناز و کام
۱۷- بنیاد تازیان(۱)
پیشتر گفتیم که بر بنیاد بندهش، فرَواگ (پورسیامک پور کیومرث ؛ به معنی پیشرفتِ مردمانِ نخستین در سخن گفتن) دو فرزند داشت، «هوشنگ» و «تاز»!
در بخشهای پیشین از این زنجیره دیدیم که تبار جمشید(همزاد درخشش) به «هوشنگ=خانۀ خوب» میرسد و خانه برای رهایی از رنج سرما یک نیاز بنیادین بود! این تیره، فرزندان هوشنگ، به راستی همان آریاییانند که بر پشته(فلات) ایران زیستند!(اینجا)
فرزندان تاز تیره دیگری از باشندگان پشته ایران بودند که به سرزمینهای گرم کوچیدند! گمان است که اینان نخستین پاره «سومریان» بوده باشند که در اوستا با نام «ارونداسپ» و در شاهنامه «مِرداس» شناخته شدند! اینان مردمانی نیکخوی و کوشا بودند که شهرآیینی سومر را پی نهادند! نشانههای مانده از سومر گواه است که آنان سرزمین نیاکانی را «دیلمون» مینامیدند!
از آمیزش فرزندان «تاز» با بومیان سرزمینهای گرم، نژادی پدید آمد که «تازیان» نامیده شدند! بازگشت تبار تازیان به فرواگ(=پیشرفت در سخن گفتن!) گویای زبانی دیگر بود! (زبانهای سامی)
پدرکشی و کژروی تازیان را بر خواهیم رسید!
#جمشید- تابش ناز و کام
فرزندان تاز (پور فرواگ پور سیامک) که به میانرودان کوچیدند در نامههای ایرانی با نامهای «درواسپ» و «اروداسپ» و «ارونداسپ» شناخته میشوند! «اروند» جدای از این که نام دیرین دگله(دجله) است، در اوستا به گویش «اَئورونتَ» به معنی «چالاک و توانا/تیزتک» و در پهلوی به معنی «تجربه» آمده و «اسپ» از ریشه اوستایی «اَسپا»(در سانسکریتacva) به معنی «نیک آفریده » نامی است بر چارپایی که از دیرباز یاور مردمان بوده است!
پس ارونداسپ = دارنده اسپ تیزتک / نیک آفریده اروند!
این نام که به روشنی رواگ و گسترش دامپروری در میانرودان و دشت سواران نیزه گزار -دیگرسوی اَبَرسِن(زاگرس)- را میرساند، در شاهنامه با نام تازی «مِرداس» جایگزین شده و استاد توس میفرماید:
یکی مرد بود اندر آن روزگار،
ز دشت سوارانِ نیزه گزار ،
که «مِرداس» نام گرانمایه بود؛
به داد و دهش، برترین پایه بود!
مر او را ز دوشیدنی چارپای،
ز هریک هزار آمدندی به جای!
همان گاو دوشا به فرمانبری،
همان تازی اسپ و هیونِ مَری.
بز و شیرور میش بد همچُنین؛
به دوشندگان داده بد پاکدین.
https://t.me/ShahnamehToosi
@ShahnamehToosi
#جمشید- تابش ناز و کام
۱۷- بنیاد تازیان(۱)
پیشتر گفتیم که بر بنیاد بندهش، فرَواگ (پورسیامک پور کیومرث ؛ به معنی پیشرفتِ مردمانِ نخستین در سخن گفتن) دو فرزند داشت، «هوشنگ» و «تاز»!
در بخشهای پیشین از این زنجیره دیدیم که تبار جمشید(همزاد درخشش) به «هوشنگ=خانۀ خوب» میرسد و خانه برای رهایی از رنج سرما یک نیاز بنیادین بود! این تیره، فرزندان هوشنگ، به راستی همان آریاییانند که بر پشته(فلات) ایران زیستند!(اینجا)
فرزندان تاز تیره دیگری از باشندگان پشته ایران بودند که به سرزمینهای گرم کوچیدند! گمان است که اینان نخستین پاره «سومریان» بوده باشند که در اوستا با نام «ارونداسپ» و در شاهنامه «مِرداس» شناخته شدند! اینان مردمانی نیکخوی و کوشا بودند که شهرآیینی سومر را پی نهادند! نشانههای مانده از سومر گواه است که آنان سرزمین نیاکانی را «دیلمون» مینامیدند!
از آمیزش فرزندان «تاز» با بومیان سرزمینهای گرم، نژادی پدید آمد که «تازیان» نامیده شدند! بازگشت تبار تازیان به فرواگ(=پیشرفت در سخن گفتن!) گویای زبانی دیگر بود! (زبانهای سامی)
پدرکشی و کژروی تازیان را بر خواهیم رسید!
#جمشید- تابش ناز و کام
فرزندان تاز (پور فرواگ پور سیامک) که به میانرودان کوچیدند در نامههای ایرانی با نامهای «درواسپ» و «اروداسپ» و «ارونداسپ» شناخته میشوند! «اروند» جدای از این که نام دیرین دگله(دجله) است، در اوستا به گویش «اَئورونتَ» به معنی «چالاک و توانا/تیزتک» و در پهلوی به معنی «تجربه» آمده و «اسپ» از ریشه اوستایی «اَسپا»(در سانسکریتacva) به معنی «نیک آفریده » نامی است بر چارپایی که از دیرباز یاور مردمان بوده است!
پس ارونداسپ = دارنده اسپ تیزتک / نیک آفریده اروند!
این نام که به روشنی رواگ و گسترش دامپروری در میانرودان و دشت سواران نیزه گزار -دیگرسوی اَبَرسِن(زاگرس)- را میرساند، در شاهنامه با نام تازی «مِرداس» جایگزین شده و استاد توس میفرماید:
یکی مرد بود اندر آن روزگار،
ز دشت سوارانِ نیزه گزار ،
که «مِرداس» نام گرانمایه بود؛
به داد و دهش، برترین پایه بود!
مر او را ز دوشیدنی چارپای،
ز هریک هزار آمدندی به جای!
همان گاو دوشا به فرمانبری،
همان تازی اسپ و هیونِ مَری.
بز و شیرور میش بد همچُنین؛
به دوشندگان داده بد پاکدین.
https://t.me/ShahnamehToosi
@ShahnamehToosi
۵.۶k
۰۷ بهمن ۱۴۰۰