ران:هی تو کی هستی
ران:هی تو کی هستی
ات:ها... م.. من
ران:نزدیک شدن به ات*هوم خشگله.... رین
ریندو:فهمیدم*نزدیک شدن به ات*نترس کوچولو*بیهوش کردن ات
ویو ساختمونه بانتن
ات:بهوش اومدن*ای... اینجا کجاست
ران:بیدار شدی جوجه
ات:تو کی هستی
ران:از این به بعد من باباتم
ات:چی
ران:من ران هایتانیم باید بابا صدام کنی
ات:نمیخام
ران:گذاشتن چاقو زیره گلوی ات*حالا چی
ات:برام مهم نیست*زدنه رگه گردنش
ران:چی... چی شد... هی این چه کاری بود*شک
ران زنگ میزنه به امبولانس
ویو بیمارستان
ات:بهوش میاد*ها.... ران
ران:دخترم این چه کاری بود....
ات:دخترم؟
ران:گفتم که من باباتم
ات:اوکی..
ران:چرا این کارو کردی
ات:میخام بمیرم
ران:هعی... *گرفتن دسته ات
ات:بابایی
ران:جانم
ات:من... نمیخام تو بیمارستان باشم
ران:پس بلند شو بریم خونه
ات:باش
ات:ها... م.. من
ران:نزدیک شدن به ات*هوم خشگله.... رین
ریندو:فهمیدم*نزدیک شدن به ات*نترس کوچولو*بیهوش کردن ات
ویو ساختمونه بانتن
ات:بهوش اومدن*ای... اینجا کجاست
ران:بیدار شدی جوجه
ات:تو کی هستی
ران:از این به بعد من باباتم
ات:چی
ران:من ران هایتانیم باید بابا صدام کنی
ات:نمیخام
ران:گذاشتن چاقو زیره گلوی ات*حالا چی
ات:برام مهم نیست*زدنه رگه گردنش
ران:چی... چی شد... هی این چه کاری بود*شک
ران زنگ میزنه به امبولانس
ویو بیمارستان
ات:بهوش میاد*ها.... ران
ران:دخترم این چه کاری بود....
ات:دخترم؟
ران:گفتم که من باباتم
ات:اوکی..
ران:چرا این کارو کردی
ات:میخام بمیرم
ران:هعی... *گرفتن دسته ات
ات:بابایی
ران:جانم
ات:من... نمیخام تو بیمارستان باشم
ران:پس بلند شو بریم خونه
ات:باش
۲.۸k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.