نجوای عشق پارت ۹۳
بعد چشم خوره بهش رفتم من:مرتیکه پرررو رزی:ولی باید بهم میگفتی تا بیام پیشت من:آخه تویه دوران حاملگی بگم بیای باید استرحت میکردی یا نه رزی:دفع آخرها من:باشه دفع آخره بعد رفتم لپشو بوسیدم رزی:ایی نکن من:واا خیلیم دلت بخواد کوک:مثل اینکه یکی اینجا داره میمیره 😐😂😂 من:تو حتی وقتی من رزی رو میبوسم حسودی میکنی😐 کوک:چیکار کنم خوب رزی:خوب دیگه من برم من:برو زیادم از خودت کار نکش تهیونگ مراقبش باش تهیونگ:خیله خوب بعد رفتن من:هوفففف جونگ کوک رفت در و بست منم رفتم حلش دادم با کله رفت تو در من:حقت بود نکن میخواستی منبمیرم یه جوری گفتی انگار نه انگار گفتم انگار پشیمونه کوک:توله سگ منو حل میدی یه دفع افتاد دنبالم دور خونه کوک:وایسا نایکا وایسا میدونی هر چقدر بیشتر بدویی تنبیهت بدترمیشه من:نهههههه بعد برگشتم یهو اومد افتادیم باهم رو زمین جونگ کوک افتاد روم بعد موچ دوتا دستمو گرفت گذاشتم کنارم محکم کوک:خره من عاشقتم میفهمی عاشقتم روانیتم بعد محکم لباشو کوبید رو لبام و لبامو گاز میگرفت و میخورد بعد دستشو شل کرد و منم همراهیش کردم بعد دستشو گذاشت رو صورتم و بیشتر لباهمو میخوردیمو گاز میگرفتیم وحشیانه لبای همو میخوردیم و گاز میگرفتیم یه دقیقم از لبا هم دل نمیکندیم بعد دیگه جدا شدیم جونگ کوک دستشو گذاشت رو صورتم کوک:هیچ وقت نگو منمیخواستم تو بمیری اگه بمیری منم میمیرم نایکا اون موقع که تو کما بود حس میکردم منم باهات تو کمام و اگه میمردی منم همون موقع سکته میکردمو میمردم و میومدم پیشت تا تنها نباشی اگه بودی صدا گریمو میشنیدی حرفایی که میزدم بهت من:جونگ کوک من وقتی تو کما بودم صداتو میشنیدم صدا گریه هاتو و بازهم قلبم آتیش میگرفت کوک:پس میشنیدی بعد پاشد منم بلند کرد بعد براش تعریف کردم من:دیدم تو اومدی تو ذهنم خیلی باهام سرد بودی یجوری که حس میکردم ازم متنفری حس میکردم قولمو شیکوندم همه چیو با گریه براش میگفت من:بعد آخرش که خواستم از کما بیام بیرون تو اومدی گفتی مگه نگفتی برمیگردی من به خودم دوماه فرصت دادم همون دو ماهم برگشتم ولی وقتی گفتی دیگه دوستم نداری گفتم حتما دارم میمیرم که اونجوری رفتی خیلی سرد بودی حتی تا آخرش 😢😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 کوک:خیله خوب عشقم گریه نکن من:جونگ کوک الانم اون لحنی که بهم گفتی دیگه دوست ندارم تو ذهنمه 😭😭 بعد منو گرفت تو بغلش و سرمو برد گذاشت رو سینش و موهامو نوازش میکرد کوک:عشقم گریه نکن همه چی تموم شد من دوست دارم و برای اینکه اون چیزای بد و از یادت ببری هرکاری میکنم بعد اشکامو پاک کردم ولی هنوز تو بغلش بودم اونم سرشو گذاشت رو موهام
۱۶.۰k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.