تا کنج خلوت خود و در انزوا شکست
تا کنج خلوت خود و در انزوا شکست
گویا درونِ این دل تنها خدا شکست
دل را فقط برای شکستن سرشته اند...
دیگر نمی پرسم که چه شد یا چرا شکست
هرگز نه اینکه درد خودم بشکند ولی...
دردی که در نگاه تو دیدم مرا شکست!
تا پیش چشم خیس خودم خم شدی عزیز
یک سو غرور و سوی دگر دل جدا شکست
در سجده آمدم که برایت دعا کنم
بغضم شکست و ساده تر از آن صدا شکست
این قلب بی قرار و عجین با نبود تو...
در انتهای هر غزل و هر هجا شکست
گرگی که برّه ای دل از او برده عاقبت...
در کنج خلوت خود و در انزوا شکست
#طاهره_اباذری_هریس
گویا درونِ این دل تنها خدا شکست
دل را فقط برای شکستن سرشته اند...
دیگر نمی پرسم که چه شد یا چرا شکست
هرگز نه اینکه درد خودم بشکند ولی...
دردی که در نگاه تو دیدم مرا شکست!
تا پیش چشم خیس خودم خم شدی عزیز
یک سو غرور و سوی دگر دل جدا شکست
در سجده آمدم که برایت دعا کنم
بغضم شکست و ساده تر از آن صدا شکست
این قلب بی قرار و عجین با نبود تو...
در انتهای هر غزل و هر هجا شکست
گرگی که برّه ای دل از او برده عاقبت...
در کنج خلوت خود و در انزوا شکست
#طاهره_اباذری_هریس
۲۲۱
۲۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.