🍒🌱آسمان همیشه ابریست
🍒🌱آسمان همیشه ابریست
ابرها خاطره دارند
عشق را در درون خود می سپارند
عشق من کاسه آبی است
کاسه ای خالیه خالی
گر ببارد آسمان قطره آبی
می گذارم کاسه ام را زیر باران
آسمان همیشه ابریست
آسمان گریه هایش راز تنهاییست
کشف رازش با رهایی است
آسمان گریه هایش جاریه جاریست
کاسه ام پر شده از عشق
عشق من لبریزه لبریز
آری کشف رازش با رهایی است
آسمان همیشه ابریست
دل من جاریه جاریست
گریه هایم می چکد بر کاغذ مشق
آری تنهایه تنهام
در دلم رازی نهفته
کشف رازم با رهایی است
گریه هایم می چکد بر کاغذ مشق
آسمان دل من همیشه ابریست
آسمان ابری ست و خورشید غایب
ابر غمگین است و ماه تاریک
شمع ها سوخته چشم ها گریان
عاقبت کارما…
ما گریزان
گریزان از خود از دیگران
دلمان گرفته از دیگران
تنهاییمان با خودمان
آرزویمان شادی
مرگمان به تنهایی
چاره یمان چیست؟
سوختن و ساختن
ساختن و سوختن
دلمان گرفته از خودمان از دیگران
راهی به فرا سوی زمان و مکان …
کسی ما را نمی خواهد برای خودمان
چاره یمان چیست در این زندان…؟
زندانیم ،زندانی تن
گمراهم در غم
غمم دنیاست غمم دریاست
غمم مرگ آرزوها و انسان هاست
حقیقت سوخت،صداقت مرد
نیرنگ آمد ،دورنگی زاده شد
آدمیت مرد ،ظلم برپا شد
ذهنمان تهی ،قلبمان از سنگ
خندیمان از روی نیرنگ ،نیرنگمان چند رنگ
چاریمان چیست جز قبول این نیزنگ !
میپذیریم و میدانیم عاقبت تنهایی ست…🍒🌱
فرشته سعیدی
ابرها خاطره دارند
عشق را در درون خود می سپارند
عشق من کاسه آبی است
کاسه ای خالیه خالی
گر ببارد آسمان قطره آبی
می گذارم کاسه ام را زیر باران
آسمان همیشه ابریست
آسمان گریه هایش راز تنهاییست
کشف رازش با رهایی است
آسمان گریه هایش جاریه جاریست
کاسه ام پر شده از عشق
عشق من لبریزه لبریز
آری کشف رازش با رهایی است
آسمان همیشه ابریست
دل من جاریه جاریست
گریه هایم می چکد بر کاغذ مشق
آری تنهایه تنهام
در دلم رازی نهفته
کشف رازم با رهایی است
گریه هایم می چکد بر کاغذ مشق
آسمان دل من همیشه ابریست
آسمان ابری ست و خورشید غایب
ابر غمگین است و ماه تاریک
شمع ها سوخته چشم ها گریان
عاقبت کارما…
ما گریزان
گریزان از خود از دیگران
دلمان گرفته از دیگران
تنهاییمان با خودمان
آرزویمان شادی
مرگمان به تنهایی
چاره یمان چیست؟
سوختن و ساختن
ساختن و سوختن
دلمان گرفته از خودمان از دیگران
راهی به فرا سوی زمان و مکان …
کسی ما را نمی خواهد برای خودمان
چاره یمان چیست در این زندان…؟
زندانیم ،زندانی تن
گمراهم در غم
غمم دنیاست غمم دریاست
غمم مرگ آرزوها و انسان هاست
حقیقت سوخت،صداقت مرد
نیرنگ آمد ،دورنگی زاده شد
آدمیت مرد ،ظلم برپا شد
ذهنمان تهی ،قلبمان از سنگ
خندیمان از روی نیرنگ ،نیرنگمان چند رنگ
چاریمان چیست جز قبول این نیزنگ !
میپذیریم و میدانیم عاقبت تنهایی ست…🍒🌱
فرشته سعیدی
۷.۰k
۲۷ مهر ۱۴۰۲