ای که گفتی رد پایم را تو می جویی مرا پیدا کنی...
ای که گفتی رد پایم را تو می جویی مرا پیدا کنی...
رد پایم پایم را چرا
تو می توانی
پای رفتن را زمن بستانی و
زنجیر عشقت را بدل اندازی و
با دستی در دست من و
دستی دگر در گردنم ....
چرخی زنیم در زیر باران بهار ...
لب بر لبم بگذاری و
از خود مرا بی خود کنی ...
آنگه مرا ساقی شوی
با یک پیاله پر شراب و
ساغر لعل لبت
مستم کنی ...مستم کنی ....
مست از دو ساغر میشوم ..
مست و خراباتم کنی ...
مست و ز خود بی خود شوم ....
مست از خود و بیخود مرا چون خود کنی
مفتون شیدایم کنی
بی فکرِ فردایم کنی ....
فارغ ز غم هایم کنی....
شوری دگر بخشی مرا ....
عشقی دگر آری به دل ....
دنیایی پر شورم دهی
شادم کنی ، شادم کنی ،
گر مونس جانم شوی
این گوشه عزلت مرا یادم شود ....
گر تو شوی مهمان دل ...
دیگر همه جز تو مرا یادم شود
دیگر همه با تو مرا
حتی خدا یادم رود ،
عرفان ندارد ادعا .....
هستی مرا تو مدعی ...
هر مدعی ....
خود مدعی ....
#سعیدعرفانی
رد پایم پایم را چرا
تو می توانی
پای رفتن را زمن بستانی و
زنجیر عشقت را بدل اندازی و
با دستی در دست من و
دستی دگر در گردنم ....
چرخی زنیم در زیر باران بهار ...
لب بر لبم بگذاری و
از خود مرا بی خود کنی ...
آنگه مرا ساقی شوی
با یک پیاله پر شراب و
ساغر لعل لبت
مستم کنی ...مستم کنی ....
مست از دو ساغر میشوم ..
مست و خراباتم کنی ...
مست و ز خود بی خود شوم ....
مست از خود و بیخود مرا چون خود کنی
مفتون شیدایم کنی
بی فکرِ فردایم کنی ....
فارغ ز غم هایم کنی....
شوری دگر بخشی مرا ....
عشقی دگر آری به دل ....
دنیایی پر شورم دهی
شادم کنی ، شادم کنی ،
گر مونس جانم شوی
این گوشه عزلت مرا یادم شود ....
گر تو شوی مهمان دل ...
دیگر همه جز تو مرا یادم شود
دیگر همه با تو مرا
حتی خدا یادم رود ،
عرفان ندارد ادعا .....
هستی مرا تو مدعی ...
هر مدعی ....
خود مدعی ....
#سعیدعرفانی
۳.۵k
۰۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.