نیمه لیوانِـ شکسته ، زیر صدای چیک چیکِـ شیِر شُلِ آبی که
نیمه لیوانِـ شکسته ، زیر صدای چیک چیکِـ شیِر شُلِ آبی که قطرات حیاتشو تف میکنه،کمی اونورتر قلمش ، سرش صاف شده ، دیگه به کار تراش نصیحت بزرگترا نمیاد از بس با صدای تق تق خودش ، خورده به سمت سوی افکار سنگ یک طرفه توی سرشون ، اون قلم نماد فکر ، دیگه کارش نادیده گرفتن روح رنگین درونش شده،کمی اونور تر صاحب قلم ، پاندول تیک تاک ساعت سرشو از سمت غرب تا حدود شرق توی الفبای بدون امید الف تا یاء به سفر سکوت میبره ، این انتهای تلخ خیار ساعت تن توی زبون سر ، حاصل شده از روح طراوت دیده از دیروزهای امید ،زود گندیده شونده فرداهای گذشته شادیه،،،خستس از انتظار جمع شدن خود به خود از سمت چشم برای جمع شدن سفره چرخه غمش ،،،
ح میم
ح میم
۱.۵k
۲۲ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.