عشقی در افسانهها پارت ۲۵
سلام
کاگایا:بیناموس مگه من تو هر چه قد حقوق خواستی من بهت ندادم🤬
مایکی ا.ت چان من هوات رو دارم نگران نباش
سانمی:تو چیکاره خواهر من هستی
مایکی:ا.ت چان برا من هست
مایکی که متوجه شد چه گفته هر دوتا تون سرخ شدین
سانمی:چه جالب
هر دو گارد گرفتن که همو پاره کنن
که کاگایا گفت:خفه شید
ا.ت:خدایا اصاب نداری ها تو رو آرامش دعوت میکنم
بگو اممممممم
کاگایا:درد پدصگگ جواب من رو بده
ا.ت:من این جا اُباهت دارم
این چه وضع صدا زدن هست
کاگایا:فقط جواب من رو بده مگه من به تو حقوق نمیدم
ا.ت:خوب اره
کاگایا:پس چرا دفعه پیش کیف پول من رو کش رفتی ، رفتی تا ناموسی خرید کردی آمدی؟
ا.ت:پس لو رفتیم
کاگایا:معلومه که لو رفتید وایستا یعنی فقط تو نبودی؟
دخترا با هم:بدبخت شدیم
سانمی:من میگم تو یه غلطی کردی
ا.ت:مشکلی هست
اگه هست من تمام گند هایی که زدی رو همین الان لو میدم
سانمی لال میشود و به گل خوردن میوفته
ا.ت:معلومه که نه کاگایا_ساما
من آمنه_ساما میتسوری شینوبو نزوکو و آئویی هم بودیم
کاگایا:تا جرت ندادم بگو چه جوری از بین این همه دوربین رد شدی کیف پول من رو کش رفتی؟
ا.ت:اول با آمنه_ساما مشورت کردن معلوم بود تا ناموسی از دستت اصبانی بود
برا همین گفت تا دلمون میخواد ول خرجی کنیم خودش هم میاد
بعد شینوبو دارو بیهوش کننده درست کرد
نزوکو و آئویی دارو رو به خورد شما دادن
من و میتسوری هم سوسوسکی کیف پول رو کش رفتیم
و بله دیگه با هم تا ناموسی خرید کردیم آخر سر هم رفتیم آرایشگاه موها مونو رنگ کردیم و درست کردیم
کاگایا با اشک تمساح آمنه من باهات چی کار کردم
این جا چه خبرههههه؟
چه جهنمی یه؟
ا.ت:از من میپرسی؟
کاگایا:چون دختر هستید کارتون ندارم
فعلا خداحافظ من امشب با آمنه کار دارم
هینا:نمیدونم چرا سناریو های دارک تو ذهنم نمایان شد
ا.ت:من هم همین طور
تنگن:الان ما کجا باید بخوابیم
سانمی:سر قبر عمه من
تنگن:خندیدیم
میتسوری:در تویله ها رو ببندید تا تیکه تیکه تون نکردم
اوبانای در حال آروم کردن میتسوری
ا.ت:خوب چون اتاق های امارت کم هسن و به لطف یه بنده خدایی[اشاره به شینوبو ]ریده شده داخل همه اتاق ها هر دو نفر تو یه اتاق میخوابن
گیو:این طوری همه هم دیگه رو به فاک میدن
همه:🗿🗿🗿
ا.ت: همینی که هست
ا.ت خوب تقسیم بندي میکنم
اول از همه خودم من با.......
سانمی دستش رو دور کمرت حلقه کرد و با لبخند گفت:تو پیش من میخوابی
مایکی:ا.ت چان پیش من میخوابه
سانمی:تنت میخواره؟
تنگن:یه آدم پر زرق و برق پیش یه آدم پر زرق و برق میخوابه
همه هاشیرا ها و مایکی دخترا:ا.ت پیش من میخوابه
و سپس همه هم دیگه رو چب چپ نگا میکردن🗿🗿🗿
فک میکردین این قد سم باشه
پیش کی میخوابی حتما تو کامنتا بگید
حمایت یادتون نره
کاگایا:بیناموس مگه من تو هر چه قد حقوق خواستی من بهت ندادم🤬
مایکی ا.ت چان من هوات رو دارم نگران نباش
سانمی:تو چیکاره خواهر من هستی
مایکی:ا.ت چان برا من هست
مایکی که متوجه شد چه گفته هر دوتا تون سرخ شدین
سانمی:چه جالب
هر دو گارد گرفتن که همو پاره کنن
که کاگایا گفت:خفه شید
ا.ت:خدایا اصاب نداری ها تو رو آرامش دعوت میکنم
بگو اممممممم
کاگایا:درد پدصگگ جواب من رو بده
ا.ت:من این جا اُباهت دارم
این چه وضع صدا زدن هست
کاگایا:فقط جواب من رو بده مگه من به تو حقوق نمیدم
ا.ت:خوب اره
کاگایا:پس چرا دفعه پیش کیف پول من رو کش رفتی ، رفتی تا ناموسی خرید کردی آمدی؟
ا.ت:پس لو رفتیم
کاگایا:معلومه که لو رفتید وایستا یعنی فقط تو نبودی؟
دخترا با هم:بدبخت شدیم
سانمی:من میگم تو یه غلطی کردی
ا.ت:مشکلی هست
اگه هست من تمام گند هایی که زدی رو همین الان لو میدم
سانمی لال میشود و به گل خوردن میوفته
ا.ت:معلومه که نه کاگایا_ساما
من آمنه_ساما میتسوری شینوبو نزوکو و آئویی هم بودیم
کاگایا:تا جرت ندادم بگو چه جوری از بین این همه دوربین رد شدی کیف پول من رو کش رفتی؟
ا.ت:اول با آمنه_ساما مشورت کردن معلوم بود تا ناموسی از دستت اصبانی بود
برا همین گفت تا دلمون میخواد ول خرجی کنیم خودش هم میاد
بعد شینوبو دارو بیهوش کننده درست کرد
نزوکو و آئویی دارو رو به خورد شما دادن
من و میتسوری هم سوسوسکی کیف پول رو کش رفتیم
و بله دیگه با هم تا ناموسی خرید کردیم آخر سر هم رفتیم آرایشگاه موها مونو رنگ کردیم و درست کردیم
کاگایا با اشک تمساح آمنه من باهات چی کار کردم
این جا چه خبرههههه؟
چه جهنمی یه؟
ا.ت:از من میپرسی؟
کاگایا:چون دختر هستید کارتون ندارم
فعلا خداحافظ من امشب با آمنه کار دارم
هینا:نمیدونم چرا سناریو های دارک تو ذهنم نمایان شد
ا.ت:من هم همین طور
تنگن:الان ما کجا باید بخوابیم
سانمی:سر قبر عمه من
تنگن:خندیدیم
میتسوری:در تویله ها رو ببندید تا تیکه تیکه تون نکردم
اوبانای در حال آروم کردن میتسوری
ا.ت:خوب چون اتاق های امارت کم هسن و به لطف یه بنده خدایی[اشاره به شینوبو ]ریده شده داخل همه اتاق ها هر دو نفر تو یه اتاق میخوابن
گیو:این طوری همه هم دیگه رو به فاک میدن
همه:🗿🗿🗿
ا.ت: همینی که هست
ا.ت خوب تقسیم بندي میکنم
اول از همه خودم من با.......
سانمی دستش رو دور کمرت حلقه کرد و با لبخند گفت:تو پیش من میخوابی
مایکی:ا.ت چان پیش من میخوابه
سانمی:تنت میخواره؟
تنگن:یه آدم پر زرق و برق پیش یه آدم پر زرق و برق میخوابه
همه هاشیرا ها و مایکی دخترا:ا.ت پیش من میخوابه
و سپس همه هم دیگه رو چب چپ نگا میکردن🗿🗿🗿
فک میکردین این قد سم باشه
پیش کی میخوابی حتما تو کامنتا بگید
حمایت یادتون نره
۱۱.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.