عاشقانه
دوست را بر گردن من عِقد مروارید بود
در ڪنارش زندگے آیینه ے خورشید بود
آه از بادے ڪه ناغافل وزید و اے دریغ
ماه زیباے من آن بیدے ڪه مے لرزید بود
روے زخم شانه ام پیچید دردے بے امان
مثل طومارے ڪه طوفان در خودش پیچید بود
یک غروب غم گرفته مثل باران بهار
عزیزم ابرے ترین بغضے ڪه مے بارید بود
رفت و من پیراهنے از سوگ بر تن ڪرده ام
این همان پاییز ڪز هر شاخه برگے چید بود
یادت تا ابد گرامی جانا😭😭
در ڪنارش زندگے آیینه ے خورشید بود
آه از بادے ڪه ناغافل وزید و اے دریغ
ماه زیباے من آن بیدے ڪه مے لرزید بود
روے زخم شانه ام پیچید دردے بے امان
مثل طومارے ڪه طوفان در خودش پیچید بود
یک غروب غم گرفته مثل باران بهار
عزیزم ابرے ترین بغضے ڪه مے بارید بود
رفت و من پیراهنے از سوگ بر تن ڪرده ام
این همان پاییز ڪز هر شاخه برگے چید بود
یادت تا ابد گرامی جانا😭😭
۱۰.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۱