پارت ۶۸
پارت ۶۸
ویو تهیونگ
که یهو بغض تو گلوم تبدیل به اشکایی شدن که میریختن
دست خودم نبود ، نمیتونستم شدت عصبانیت و گیج شدنم رو کنترل کنم .
دستم رو از دست کوک کشیدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه . یه لیوان آب خوردم که کوک اومد تو آشپزخونه
-ته؟
....
-تیهونگ؟!
بله؟(آروم)
-ناراحت نباش دیگه .
نیستم(آروم)
-اصن میخوای یکم بهت حال بدم؟!
چی!(نگاش رو داد به کوک)
یکم اومد جلوتر و حرفش رو دوباره تکرار کرد
-میخوای یکم بهت حال بدم؟!(نگاه خمار)
...
-بیبی امشب از دلت در میارم خب؟😈
تازه منظورش رو فهمیدم و همچین ترسی به دلم افتاد . مدتی بود رابطه نداشتم .
م...من ...من خوبم ... ن...نمیخواد (هل)
-...(نگاه های شیطانی)
اومد جلو تر و لباش رو به لبام چسبوند و بوسه ی خیسی رو آغاز کرد .
بعد ۶ مین با صدای لارا که از تو سالن داد میزد از هم جدا شدیم
لارا : شما دو تا کفتر عاشق نمیخواد بیاید؟(داد)
یااااا کفتر چیه؟؟!
لارا : چه عجب !! تموم شد صحنه های عاشقانه اتون؟(لحن شیطانی)
-کا...کاری نمیکردیم که .
نامجون : آره .. امشب نمیتونیم بخوابیم بچه ها.
- چرا؟!!
شوگا : چون دوتا عاشق امشب میخوان عشق کنن .
ها؟(تعجب)
جیهوپ : فکر نکنم صدای تیهونگ بزارن امشب بخوابیم...
جین : و همچنین خود جونگ کوک خان.
-یااااااا بس کنید . با همتونم(بلند و خجالت)
جیمین : خیله خب ولشون کنید ، بسه(خنده)
بیا . حالا میخوای چیکار کنی آقای حال بدم؟(تیکه دار و دم گوش کوک)
-هیچی ، همونی که قبلش گفتم (بم و دم گوش ته)
یااااا(زد به شونه کوک)
-حیح(خنده)
از امشب هم میترسیدم و هم خوشم میومد.
اما ...
بچه ها پارت بعد اسماته ها..😈🙈
ویو تهیونگ
که یهو بغض تو گلوم تبدیل به اشکایی شدن که میریختن
دست خودم نبود ، نمیتونستم شدت عصبانیت و گیج شدنم رو کنترل کنم .
دستم رو از دست کوک کشیدم بیرون و رفتم تو آشپزخونه . یه لیوان آب خوردم که کوک اومد تو آشپزخونه
-ته؟
....
-تیهونگ؟!
بله؟(آروم)
-ناراحت نباش دیگه .
نیستم(آروم)
-اصن میخوای یکم بهت حال بدم؟!
چی!(نگاش رو داد به کوک)
یکم اومد جلوتر و حرفش رو دوباره تکرار کرد
-میخوای یکم بهت حال بدم؟!(نگاه خمار)
...
-بیبی امشب از دلت در میارم خب؟😈
تازه منظورش رو فهمیدم و همچین ترسی به دلم افتاد . مدتی بود رابطه نداشتم .
م...من ...من خوبم ... ن...نمیخواد (هل)
-...(نگاه های شیطانی)
اومد جلو تر و لباش رو به لبام چسبوند و بوسه ی خیسی رو آغاز کرد .
بعد ۶ مین با صدای لارا که از تو سالن داد میزد از هم جدا شدیم
لارا : شما دو تا کفتر عاشق نمیخواد بیاید؟(داد)
یااااا کفتر چیه؟؟!
لارا : چه عجب !! تموم شد صحنه های عاشقانه اتون؟(لحن شیطانی)
-کا...کاری نمیکردیم که .
نامجون : آره .. امشب نمیتونیم بخوابیم بچه ها.
- چرا؟!!
شوگا : چون دوتا عاشق امشب میخوان عشق کنن .
ها؟(تعجب)
جیهوپ : فکر نکنم صدای تیهونگ بزارن امشب بخوابیم...
جین : و همچنین خود جونگ کوک خان.
-یااااااا بس کنید . با همتونم(بلند و خجالت)
جیمین : خیله خب ولشون کنید ، بسه(خنده)
بیا . حالا میخوای چیکار کنی آقای حال بدم؟(تیکه دار و دم گوش کوک)
-هیچی ، همونی که قبلش گفتم (بم و دم گوش ته)
یااااا(زد به شونه کوک)
-حیح(خنده)
از امشب هم میترسیدم و هم خوشم میومد.
اما ...
بچه ها پارت بعد اسماته ها..😈🙈
۱.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.