"Paradise in your hug"
"part 12"
اول از همه بگما
دیشب اومدم پارت بذارم ولی وسگون به مشکل خورده بود
حتی بدون حساب کاربری خم نمیتونستم وارد ویسگون شم
امشب جبران میکنم
دستمو به یقه اش گرفت تا زمین نخورم وقتی سرمو آوردم بالا با استاد کیم مواجه شدم
روی پاهام که محکم وایستادم نگاهی به صورتم کرد و بعدش به یقه کتش نگاه کرد
تازه یادم اومد کجا رو گرفتم
سریع یقه کتشو ول کردم
+امممم...ببخشید استاد
تک خنده ای کرد و گفت
_اشکالی نداره...عادت کردم دیگه...بیشتر مراقب باش
لبخندی زد و از کنارم گذشت!
ایندفعه خیلی رفتارش خوب بود
رفتارش به دلم نشست
پس اونقدرام که نشون میده جدی نیست
البته اگه سر کلاس جدی نباشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه
یهو سرمو به چپ و راست تکون دادم که این فکرا رو بیرون کنم
رفتم توی کلاس
که دیدم هایون داره میاد بیرون
+لاس زدنتون تموم شد؟!!!!
×ا.ت...از تو بعیده این حرفا...لاس زدن چیه؟!...برای صحبت درمورد پروژه شماره شو خواستم
+آره جون خودت
راهمو کشیدم و رفتم
×ا.ت صبرکن
رفتیم بیرون که توی حیاط گفتم
+خرید که میای؟!
×آره...بریم...بعد از روز اول دانشگاه دیگه باهم بیرون نرفتیم
+پس با ماشین من بریم
×اوکی
*۴۵ دقیقه بعد
توی پارکینگ مرکز خرید کوئکس ماشینو پارک کردم
مثل همیشه شلوغ بود
از ماشین پیاده و وارد مرکز خرید شدیم
*از زبان نویسنده
به چندتا فروشگاه مد سر زدن و درمورد لباسا نظر میدادن
که چی بخرن و چی نخرن
ا.ت این کارارو برای سرگرم کردن خودش میکرد
خودشم خوب میدونست
خوب میدونست که داره از چی فرار میکنه
چیزایی که دیگه نمیخواد از فکرش گذر کنن
لایک کامنت که یادت نمیره؟!
اول از همه بگما
دیشب اومدم پارت بذارم ولی وسگون به مشکل خورده بود
حتی بدون حساب کاربری خم نمیتونستم وارد ویسگون شم
امشب جبران میکنم
دستمو به یقه اش گرفت تا زمین نخورم وقتی سرمو آوردم بالا با استاد کیم مواجه شدم
روی پاهام که محکم وایستادم نگاهی به صورتم کرد و بعدش به یقه کتش نگاه کرد
تازه یادم اومد کجا رو گرفتم
سریع یقه کتشو ول کردم
+امممم...ببخشید استاد
تک خنده ای کرد و گفت
_اشکالی نداره...عادت کردم دیگه...بیشتر مراقب باش
لبخندی زد و از کنارم گذشت!
ایندفعه خیلی رفتارش خوب بود
رفتارش به دلم نشست
پس اونقدرام که نشون میده جدی نیست
البته اگه سر کلاس جدی نباشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه
یهو سرمو به چپ و راست تکون دادم که این فکرا رو بیرون کنم
رفتم توی کلاس
که دیدم هایون داره میاد بیرون
+لاس زدنتون تموم شد؟!!!!
×ا.ت...از تو بعیده این حرفا...لاس زدن چیه؟!...برای صحبت درمورد پروژه شماره شو خواستم
+آره جون خودت
راهمو کشیدم و رفتم
×ا.ت صبرکن
رفتیم بیرون که توی حیاط گفتم
+خرید که میای؟!
×آره...بریم...بعد از روز اول دانشگاه دیگه باهم بیرون نرفتیم
+پس با ماشین من بریم
×اوکی
*۴۵ دقیقه بعد
توی پارکینگ مرکز خرید کوئکس ماشینو پارک کردم
مثل همیشه شلوغ بود
از ماشین پیاده و وارد مرکز خرید شدیم
*از زبان نویسنده
به چندتا فروشگاه مد سر زدن و درمورد لباسا نظر میدادن
که چی بخرن و چی نخرن
ا.ت این کارارو برای سرگرم کردن خودش میکرد
خودشم خوب میدونست
خوب میدونست که داره از چی فرار میکنه
چیزایی که دیگه نمیخواد از فکرش گذر کنن
لایک کامنت که یادت نمیره؟!
۴.۵k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.