جرقه عشق پارت ۶۲
بعد لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد و گاز میگرفت منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم لبا همدیگرو میخوردیمو گاز میگرفتیم بعد بردم عقب آروم آروم خوردم به تخت و خوابوندم رو تخت دیوونه وار لباهمو میخوردیمو گاز میگرفتیم منم دستمو رو کمرش و صورتش میکشیدم بعد دستمو زدم به پس گردنش و میکشیدم از لبا هم جدا نمیشدیم بعد چند دقیقه از هم جدا شد دستشو گذاشت رو گردنم کوک:دیوونت بودم بیشتر شدم عاشقت بودم بیشتر عاشقت شدم روانیت بودم بیشتر روانیت شدم
نویسنده:تو صحرای قلبم تو تنها شتری😭😂😂😂🤣حالا از زبون جونگ کوک بشنویم
کوک:تو اقیانوس قلبم تو تنها مروارید بزرگی(چقز ناز😍😂😂😂)
بعد چند دقیقه خوابمون برد نیمه های شب بود با صدای گریه سوجین از خواب پریدیم من:جونگ کوک برو ببین بچه چشه جونگ کوک پاشد رفت سمت تخت سوجین و گرفتش تو بغلش کوک:جانم هیچی نیست عزیزم من:جونگ کوک بیارش اینجا بخوابه کوک:باشه جونگ کوک آوردش گذاشتش وسطمون بخوابه که خوابید کوک:نگاه کن خوابید من:انگار میخواست این وسط بخوابه کوک:آره بعد هر دومون رفتیم قشنگ کنارش و سرمونو نزدیک گردنش کردیم و خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم دیدم سوجین بیداره و داره در و دیوار و نگاه میکنه و شبی خرگوشا نشسته پاشدم رفتم پیشش من:پسرم مامانی بیدار شدی صحر خیز بعد خندید من:بریم باهم صبحونه درست کنیم بعد تو بغلم گرفتمش و رفتیم باهم بیرون صورتشو شستم و صورت خودمم شستم و مسواکمم زدم مال اونم همینطور مال اون یه مسواک کوچولو بود برداشتم براش زدم و بعد رفتیم بیرون مینداختمش رو هوا من:بیم بیم بعد اونم میخندید من:بریم باهم صبحونه درست کنیم بعد سرشو تکون داد بعد لپشو بوسیدم و رفتیم باهم صبحونرو درست کردیم منم برای اون شیر درست کردم تو شیشه شیرش میخواستم ببینم داغ یزره زدم رو دستم من:وویی چه داغه بعد خندید من:به چی میخندی خوشت اومد بعد سرشو تکون صبحونرو آماده کردم من:ای جونم پسر مامانشه بعد سرمو چرخوندم طرفش یهو لبامو بوسید(عزیزانم طبیعیه 😐😂😂🤣😂🤣مادر پسرن) سوجین:مامانی خلی خوجلی من:توهم خوشگلی عزیز دلم پسر به این جذابی و کیوتی شیرت آمادست داغم نیست بعد گذاشتمش رو زمین شیرم گرفت دستش و میخورد که جونگ کوک اومد بیرون سوجینم نشست رو زمین کوک:عشقم بعد رفتم پیشش و بغلش کردم اونم بغلم کرد من:صبح بخیر نفسم کوک:صبح توهم بخیر اکسیژنم همه ی زندگیم دوباره صبح شد و من با دیدنت اکسیژن و نفس گرفتم من:فدات شم بعد از تو بغلش اومدم بیرون بعد لبامو بوسید من:امروز دوبار بوسیده شدم کوک:دیگه کی بوسیدت یهو سوجین خودشو لوداد و پاشد وایساد و دستشو گذاشت رو کمرش سوجین:مَ مامانیو بوشیدم اولم اژ لب کوک:کی به تو اجازه داد
نویسنده:تو صحرای قلبم تو تنها شتری😭😂😂😂🤣حالا از زبون جونگ کوک بشنویم
کوک:تو اقیانوس قلبم تو تنها مروارید بزرگی(چقز ناز😍😂😂😂)
بعد چند دقیقه خوابمون برد نیمه های شب بود با صدای گریه سوجین از خواب پریدیم من:جونگ کوک برو ببین بچه چشه جونگ کوک پاشد رفت سمت تخت سوجین و گرفتش تو بغلش کوک:جانم هیچی نیست عزیزم من:جونگ کوک بیارش اینجا بخوابه کوک:باشه جونگ کوک آوردش گذاشتش وسطمون بخوابه که خوابید کوک:نگاه کن خوابید من:انگار میخواست این وسط بخوابه کوک:آره بعد هر دومون رفتیم قشنگ کنارش و سرمونو نزدیک گردنش کردیم و خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم دیدم سوجین بیداره و داره در و دیوار و نگاه میکنه و شبی خرگوشا نشسته پاشدم رفتم پیشش من:پسرم مامانی بیدار شدی صحر خیز بعد خندید من:بریم باهم صبحونه درست کنیم بعد تو بغلم گرفتمش و رفتیم باهم بیرون صورتشو شستم و صورت خودمم شستم و مسواکمم زدم مال اونم همینطور مال اون یه مسواک کوچولو بود برداشتم براش زدم و بعد رفتیم بیرون مینداختمش رو هوا من:بیم بیم بعد اونم میخندید من:بریم باهم صبحونه درست کنیم بعد سرشو تکون داد بعد لپشو بوسیدم و رفتیم باهم صبحونرو درست کردیم منم برای اون شیر درست کردم تو شیشه شیرش میخواستم ببینم داغ یزره زدم رو دستم من:وویی چه داغه بعد خندید من:به چی میخندی خوشت اومد بعد سرشو تکون صبحونرو آماده کردم من:ای جونم پسر مامانشه بعد سرمو چرخوندم طرفش یهو لبامو بوسید(عزیزانم طبیعیه 😐😂😂🤣😂🤣مادر پسرن) سوجین:مامانی خلی خوجلی من:توهم خوشگلی عزیز دلم پسر به این جذابی و کیوتی شیرت آمادست داغم نیست بعد گذاشتمش رو زمین شیرم گرفت دستش و میخورد که جونگ کوک اومد بیرون سوجینم نشست رو زمین کوک:عشقم بعد رفتم پیشش و بغلش کردم اونم بغلم کرد من:صبح بخیر نفسم کوک:صبح توهم بخیر اکسیژنم همه ی زندگیم دوباره صبح شد و من با دیدنت اکسیژن و نفس گرفتم من:فدات شم بعد از تو بغلش اومدم بیرون بعد لبامو بوسید من:امروز دوبار بوسیده شدم کوک:دیگه کی بوسیدت یهو سوجین خودشو لوداد و پاشد وایساد و دستشو گذاشت رو کمرش سوجین:مَ مامانیو بوشیدم اولم اژ لب کوک:کی به تو اجازه داد
۱۹.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.