پارت سوم
پارت سوم
#طاها
سرش رو پام بود و هنوز بیهوش که دیدم رایا با اب قند داره میاد سمتم
طاها : این رو برای چی اوردی ؟
رایا : خب اقای عاقل وقتی بهوش امد بخوره
طاها : اها اوکی . اها راستی شما برای چی امدین خونه ی رها
رایا : همه چیرو توضیح داد
فکش بک تمام شد .
زمان حال
#رها
الان یک سالی میشد که بابام رو ندیدم و رایا هم هر روز بیشتر شبیه به مامان میشد توی اتاق کارم بودم که صدای در امد با صدای گرفته گفتم
رها : بله بفرمائید
طاها : سلام خانم صادقی میتونم بیام داخل ؟
رها : بله بفرمایید
با طاها خیلی سرسنگین بودم چون این چند روزه خیلی گیر داده بود که برم زن بابام رو ببینم
طاها : اها راستی امروز مدیر گفت میتونیم زود تر بریم مبتونیم با هم یه جایی بریم ؟
رها : نه من جایی کار دارم و با رایا هم قرار داریم وسایلم رو داخل کیفم گذاشتم و از طاها خداحافظی کردم و سوار اسانسور شدم و طبقه ۲ _ رو زدم که پارکینگ بود
سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه
خب بچه ها 🔞 بزارم کلا ؟ لطفا فقط اره یا نه
کامنت و لایک یادتون نره
#طاها
سرش رو پام بود و هنوز بیهوش که دیدم رایا با اب قند داره میاد سمتم
طاها : این رو برای چی اوردی ؟
رایا : خب اقای عاقل وقتی بهوش امد بخوره
طاها : اها اوکی . اها راستی شما برای چی امدین خونه ی رها
رایا : همه چیرو توضیح داد
فکش بک تمام شد .
زمان حال
#رها
الان یک سالی میشد که بابام رو ندیدم و رایا هم هر روز بیشتر شبیه به مامان میشد توی اتاق کارم بودم که صدای در امد با صدای گرفته گفتم
رها : بله بفرمائید
طاها : سلام خانم صادقی میتونم بیام داخل ؟
رها : بله بفرمایید
با طاها خیلی سرسنگین بودم چون این چند روزه خیلی گیر داده بود که برم زن بابام رو ببینم
طاها : اها راستی امروز مدیر گفت میتونیم زود تر بریم مبتونیم با هم یه جایی بریم ؟
رها : نه من جایی کار دارم و با رایا هم قرار داریم وسایلم رو داخل کیفم گذاشتم و از طاها خداحافظی کردم و سوار اسانسور شدم و طبقه ۲ _ رو زدم که پارکینگ بود
سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه
خب بچه ها 🔞 بزارم کلا ؟ لطفا فقط اره یا نه
کامنت و لایک یادتون نره
۳۶.۶k
۲۰ اسفند ۱۳۹۹