شب می رسد از راه ،
شب می رسد از راه ،
مثلِ پیرمردِ غمگینی
که سـالها پیـش از ایـن شـهـر رفـت؛
چمدانـش پـُر از لباسهـای کهنـهی زنی بود ؛
زنی که در کودکی گفته بود :
دوستت دارم !
مثلِ پیرمردِ غمگینی
که سـالها پیـش از ایـن شـهـر رفـت؛
چمدانـش پـُر از لباسهـای کهنـهی زنی بود ؛
زنی که در کودکی گفته بود :
دوستت دارم !
۵۲۲
۰۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.