عاشقانه
چرا ایجان شبم را تار خواهی؟
دوچشم خسته ام بیمار خواهی
تو می گفتی بسانِ عشق لیلی
بیابان پروری غمخوار خواهی
شدم تار و شدم بیمار و خسته
نشین گر آتشم هموار خواهی
تنم می سوزد از شوقِ نگاهت
بیا گر خفته را بیدار خواهی
بزن بر آتش گرم نگاهم
که خود بر آتشم اقرار خواهی
دوچشم خسته ام بیمار خواهی
تو می گفتی بسانِ عشق لیلی
بیابان پروری غمخوار خواهی
شدم تار و شدم بیمار و خسته
نشین گر آتشم هموار خواهی
تنم می سوزد از شوقِ نگاهت
بیا گر خفته را بیدار خواهی
بزن بر آتش گرم نگاهم
که خود بر آتشم اقرار خواهی
۷.۰k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.