یاندره از ران بسیار هنتای🛐 p3
یاندره از ران بسیار هنتای🛐_p3
ا.ت که آلبالو شده بود
هوی انقدر زود پیش نرو
و ران که اصلا به حرفاش اهمیت نمیداد
_ صب کن باکره که نیستی؟...
آره من باکره ام
_خب خب بزار ببینمش
نه تولو خدا(سرخ).
ران نزدیک شد دکمه های پیراهنش رو باز کرد خب بریم برای کار کردن
آروم باشه؟
_خب بستگی داره
........هنتای🔞........
ران کمربندش رو باز کرد دکمه شلوارش رو باز کرد و خم شد ا.ت رو بوسیدن و لبش رو گاز گرفت تا خون بیاد بعد دستش رو از خطوت سینه تا شکمش کشید و دستش رو برد زیر لباس شروع کرد به ماساژ س*ینه و نیشگون گرفتن نوک سینه
آهه هی آروم
_هی؟؟؟ نو نو ددی
ددی؟
ران محکم فشار داد برای تهدید ا.ت
آه باشه ددی آروم تر
_هنوز که شروع نشده
شت...
ران دکمه لباس ا.ت رو باز کرد سینه های ا.ت رو مک زد و رفت پایین تر زیپ شلوار ا.ت رو باز کرد [خندم میاد چرا؟] بعد شروع کرد به مکیدن عضوش بعد از چند دقیقه از اونجا دل کند بعد یکی از انگشتاش رو واردش کرد
هو...یعنی ددی ...اه انقدر یهویی کار ...اه نکن.
_بابا تازه یکیش رفت داخل
ران بعد از گشاد شدن اونجا دوتا انگشت دیگه بهش اضافه کرد
آه لطفا هق...هق
_هممم داری گریه میکنی
نه احمق درد داره
ران نیشخند زد
_بیخیالش من ادامه میدم
ران بلند شد دکمه پیراهن خودش رو باز کرد و با دی*ک ران مواجه میشود
هوی اون دسته بیبل رو میخوای بکنی داخل؟؟؟!!!!!!
_دسته بیل؟یعنی انقدر بزرگه
آره ...آه..
ران تنظیم کرد همرو کرد داخل و ا.ت یَک ناله بلند بیرون داد که ران رو بیشتر وادار میکر ولی یلحظه
_چرا انقدر گرمه نکنه ...
بله ا.ت ب دلیل باکره بودن خون ریخت بیرون و...
_هوراااااا باکره بودنت رو من لغو کردم[ای ژانننن🥹]
من ی دختر پاک بودم تو منو فاسد کردی
_دفعه بعد اسم بچه هامون رو چی بزاریم
احمق من دارم از درد میمیرم
ران شروع کرد به تلنبه زدن و ا.ت ناله میکرد ران با نوک سینه های اون ورجه وورجه میکرد و میلیسد و مارک میزاشت [خجالت میکشیدم بزارم این تیکه رو😂]
<افتر دو ساعت>
ران کارش تموم شد و از داخل ا.ت کشید بیرون
_آخخخخ چقدر حال داد
ا.ت رو برداشت برد حموم گزاشت داخل وان خودش یه دو دیقه فوری دوش گرفت رفت ملحفه هارو گذاشت داخل لباسشویی و برگشت ا.ت داخل حمون خوابش برده بود
ران داخل ذهنش:
پس عشق اینه
رفت جلو و ا.ت رو شست بعد از تیشرت های مشکی خودش بش داد و گزاشتتش روی تخت و گزاشت بخوابه به ریندو زنگ زد گفت :ریندو نیا خونه .ریندو بیچاره مجبور شد شب کنار کوکوچان عزیز بخوابه ....
[پارت بعدیو الان میزارم]
لایک کنننننننننن
ا.ت که آلبالو شده بود
هوی انقدر زود پیش نرو
و ران که اصلا به حرفاش اهمیت نمیداد
_ صب کن باکره که نیستی؟...
آره من باکره ام
_خب خب بزار ببینمش
نه تولو خدا(سرخ).
ران نزدیک شد دکمه های پیراهنش رو باز کرد خب بریم برای کار کردن
آروم باشه؟
_خب بستگی داره
........هنتای🔞........
ران کمربندش رو باز کرد دکمه شلوارش رو باز کرد و خم شد ا.ت رو بوسیدن و لبش رو گاز گرفت تا خون بیاد بعد دستش رو از خطوت سینه تا شکمش کشید و دستش رو برد زیر لباس شروع کرد به ماساژ س*ینه و نیشگون گرفتن نوک سینه
آهه هی آروم
_هی؟؟؟ نو نو ددی
ددی؟
ران محکم فشار داد برای تهدید ا.ت
آه باشه ددی آروم تر
_هنوز که شروع نشده
شت...
ران دکمه لباس ا.ت رو باز کرد سینه های ا.ت رو مک زد و رفت پایین تر زیپ شلوار ا.ت رو باز کرد [خندم میاد چرا؟] بعد شروع کرد به مکیدن عضوش بعد از چند دقیقه از اونجا دل کند بعد یکی از انگشتاش رو واردش کرد
هو...یعنی ددی ...اه انقدر یهویی کار ...اه نکن.
_بابا تازه یکیش رفت داخل
ران بعد از گشاد شدن اونجا دوتا انگشت دیگه بهش اضافه کرد
آه لطفا هق...هق
_هممم داری گریه میکنی
نه احمق درد داره
ران نیشخند زد
_بیخیالش من ادامه میدم
ران بلند شد دکمه پیراهن خودش رو باز کرد و با دی*ک ران مواجه میشود
هوی اون دسته بیبل رو میخوای بکنی داخل؟؟؟!!!!!!
_دسته بیل؟یعنی انقدر بزرگه
آره ...آه..
ران تنظیم کرد همرو کرد داخل و ا.ت یَک ناله بلند بیرون داد که ران رو بیشتر وادار میکر ولی یلحظه
_چرا انقدر گرمه نکنه ...
بله ا.ت ب دلیل باکره بودن خون ریخت بیرون و...
_هوراااااا باکره بودنت رو من لغو کردم[ای ژانننن🥹]
من ی دختر پاک بودم تو منو فاسد کردی
_دفعه بعد اسم بچه هامون رو چی بزاریم
احمق من دارم از درد میمیرم
ران شروع کرد به تلنبه زدن و ا.ت ناله میکرد ران با نوک سینه های اون ورجه وورجه میکرد و میلیسد و مارک میزاشت [خجالت میکشیدم بزارم این تیکه رو😂]
<افتر دو ساعت>
ران کارش تموم شد و از داخل ا.ت کشید بیرون
_آخخخخ چقدر حال داد
ا.ت رو برداشت برد حموم گزاشت داخل وان خودش یه دو دیقه فوری دوش گرفت رفت ملحفه هارو گذاشت داخل لباسشویی و برگشت ا.ت داخل حمون خوابش برده بود
ران داخل ذهنش:
پس عشق اینه
رفت جلو و ا.ت رو شست بعد از تیشرت های مشکی خودش بش داد و گزاشتتش روی تخت و گزاشت بخوابه به ریندو زنگ زد گفت :ریندو نیا خونه .ریندو بیچاره مجبور شد شب کنار کوکوچان عزیز بخوابه ....
[پارت بعدیو الان میزارم]
لایک کنننننننننن
۸.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.