آیا شما هم نیمکت...دارید ؟
آیا شما هم نیمکت...دارید ؟
روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛
از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی ؟
سرباز دستپاچه جواب داد :
قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم !
لویی ، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست ؟
افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده
من هم به همان روال کار را ادامه دادم !
مادر لویی او را صدا زد و گفت :
من علت را میدانم ،
زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود...!
و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند !
فلسفه ی عمل تمام شده ،
ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد !
روزانه چه کارهای بیهوده ای را انجام می دهیم ، بی آنکه بدانیم چرا ؟
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،
خانواده خود ،
اعتقادات دینی خود و جامعه مشاهده میکنید...؟
روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛
از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی ؟
سرباز دستپاچه جواب داد :
قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم !
لویی ، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست ؟
افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده
من هم به همان روال کار را ادامه دادم !
مادر لویی او را صدا زد و گفت :
من علت را میدانم ،
زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود...!
و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند !
فلسفه ی عمل تمام شده ،
ولی عمل فاقد منطق هنوز ادامه دارد !
روزانه چه کارهای بیهوده ای را انجام می دهیم ، بی آنکه بدانیم چرا ؟
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود ،
خانواده خود ،
اعتقادات دینی خود و جامعه مشاهده میکنید...؟
۱.۴k
۱۸ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.