بیهوده آزاد میکنم



بیهوده آزاد می‌کنم،
هوس‌های کولیانه‌ام را
از حضور سلطه‌گر نامحسوس‌ات...

بیهوده با تبر حمله‌ور می‌شوم
به سایه‌ات؛
که بر دیوار زندگی‌ام افتاده است،
دیوار ویران می شود و
سایه‌ات همچنان می‌ماند...!

از آن زنانی نیستم که عشق را
به پنکه‌ای زنگ زده تبدیل می‌کنند
که جز چرخیدن در سقف انتظار،
هنر دیگری ندارد.

حال آنکه عشق تو،
مرا رها می‌سازد،
حتی
از عشق تو!

اما دلم می‌خواست چهره‌ات،
اولین چهره‌ای باشد که به من می‌نگرد
با #نخستین_نفس‌های_گرم_سال_نو...


#غادة_السمان
دیدگاه ها (۲۱)

قلمتان را بردارید فرهنگِ معین را باز کنید لابه لای واژه هایش...

دوستت دارم ، نه تنها برای آنچه که هستیبلکه برای آنچه که هستم...

در دل و جان خانه کردی عاقبتهر دو را دیوانه کردی عاقبتآمدی کا...

‌کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاریکز اول چون برون آمد ره شب ...

عشـــق تحقیر شـده𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟐︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵...

تفاوت اساسی و بنیادین میان مقاومت و جنگ در همینجاست. جنگ برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط