در همه ی ما هم بخش سالم وجود دارد و هم بخش ناسالم که هر ب
در همهی ما هم بخش سالم وجود دارد و هم بخش ناسالم که هر بخش، رفتارهای مربوط به خودش را باز تولید میکند.
اگر بخش سالم بزرگتر از بخش بیمار باشد، فرد عموما نسبت به رفتارهای ناسالم خود بینش دارد یعنی میتواند آنها را ببیند و برای تغییر آنها تلاش کند.
ولی اگر بخش ناسالم بزرگتر از بخش سالم باشد معمولا فرد نسبت به رفتارهای آسیبزایش بینش ندارد و باید ببینیم آیا رفتارهای بیمارگونه فرد تثبیت شدهاند یا نه؟
اگر فرد و اطرافیانش به علت رفتارهای آزار دهنده او در رنج باشند و خودش هم نتواند ببیند که رفتارهای ناسالم دارد و از درمان گرفتن به هر نحوی اجتناب کند( نه دارو قبول کند و نه درمانگر) احتمال تغییر بسیار پایین است.
پس تا به اینجا میدانیم که در همهی ما بخش سالم و ناسالم وجود دارد و تصور کنید که ما همه با درصدی از بخش ناسالم و درصدی از بخش سالممان وارد رابطه با شخصی دیگر میشویم.
تقریبا در هر شرایطی میتوان به ادامهی رابطه امیدوار بود مگر اینکه هر دو طرفِ رابطه بخشهای بیمار بزرگتری داشته باشند و بخشهای بیمار یکدیگر را هم تقویت کنند و در یک رابطهی پیچیدهی آزاردهنده و آزارپذیر گیر کنند. در این شرایط امید به بهبود رابطه بسیار پایین است مخصوصا اگر فقط یک فرد راغب به درمان باشد و دیگری برای تغییر رفتارش تلاشی نکند. این وضع زمانی پیچیدهتر میشود که یکی از طرفین احتیاج به درمان دارویی داشته باشد اما از قبول بیماریاش و در نتیجه قبول دارو اجتناب کند.
در مورد اینکه چه رفتارهایی ناسالماند و چه رفتارهایی سالم، قبلترها صحبت کردهام و در آینده هم به تفصیل خواهم نوشت. اما به صورت خلاصه بگویم که در هر رابطهی صمیمانه اگر احساس امنیت بسیار کم شود به طوری که فرد حتی جرات نداشته باشد در مورد آزارهای رابطهاش صحبتی کند و یا فرد تواناییهای معمول زندگی مثل توانایی معاشرت، پیشرفت، استقلال کاری و یا حتی تواناییِ هدف گذاریهای شخصیاش (که میتواند در حد ثبت نام یک کلاس و ادامهی آن باشد) را از دست دهد یا هویتش پراکنده شود یعنی خودش با درونش غریبه شود، تمام اینها نشانههای جدی در مورد عمقِ بیماریِ رابطه است.
اگر بخش سالم بزرگتر از بخش بیمار باشد، فرد عموما نسبت به رفتارهای ناسالم خود بینش دارد یعنی میتواند آنها را ببیند و برای تغییر آنها تلاش کند.
ولی اگر بخش ناسالم بزرگتر از بخش سالم باشد معمولا فرد نسبت به رفتارهای آسیبزایش بینش ندارد و باید ببینیم آیا رفتارهای بیمارگونه فرد تثبیت شدهاند یا نه؟
اگر فرد و اطرافیانش به علت رفتارهای آزار دهنده او در رنج باشند و خودش هم نتواند ببیند که رفتارهای ناسالم دارد و از درمان گرفتن به هر نحوی اجتناب کند( نه دارو قبول کند و نه درمانگر) احتمال تغییر بسیار پایین است.
پس تا به اینجا میدانیم که در همهی ما بخش سالم و ناسالم وجود دارد و تصور کنید که ما همه با درصدی از بخش ناسالم و درصدی از بخش سالممان وارد رابطه با شخصی دیگر میشویم.
تقریبا در هر شرایطی میتوان به ادامهی رابطه امیدوار بود مگر اینکه هر دو طرفِ رابطه بخشهای بیمار بزرگتری داشته باشند و بخشهای بیمار یکدیگر را هم تقویت کنند و در یک رابطهی پیچیدهی آزاردهنده و آزارپذیر گیر کنند. در این شرایط امید به بهبود رابطه بسیار پایین است مخصوصا اگر فقط یک فرد راغب به درمان باشد و دیگری برای تغییر رفتارش تلاشی نکند. این وضع زمانی پیچیدهتر میشود که یکی از طرفین احتیاج به درمان دارویی داشته باشد اما از قبول بیماریاش و در نتیجه قبول دارو اجتناب کند.
در مورد اینکه چه رفتارهایی ناسالماند و چه رفتارهایی سالم، قبلترها صحبت کردهام و در آینده هم به تفصیل خواهم نوشت. اما به صورت خلاصه بگویم که در هر رابطهی صمیمانه اگر احساس امنیت بسیار کم شود به طوری که فرد حتی جرات نداشته باشد در مورد آزارهای رابطهاش صحبتی کند و یا فرد تواناییهای معمول زندگی مثل توانایی معاشرت، پیشرفت، استقلال کاری و یا حتی تواناییِ هدف گذاریهای شخصیاش (که میتواند در حد ثبت نام یک کلاس و ادامهی آن باشد) را از دست دهد یا هویتش پراکنده شود یعنی خودش با درونش غریبه شود، تمام اینها نشانههای جدی در مورد عمقِ بیماریِ رابطه است.
۳.۵k
۱۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.