قران هم تحریف شده ؟
قرآنشناسان حجاج بن یوسف و خلیفه معاصر او عبدالملک بن مروان اموی را از شخصیتهای مهم در زمینه شکلگیری متن قرآن فعلی میدانند.[۳۸] بهطور کلی، دو دیدگاه عمده در مورد شکلگیری قرآن فعلی وجود دارد که به «انتقادی» و «فوقانتقادی» معروف هستند و دیدگاه فوقانتقاداتی بیشترین طرفدار را میان پژوهشگران دارد. پیروان این دیدگاه معتقد هستند که شکلگیری نهایی قرآن تا دوره حجاج و عبدالملک به طول انجامیدهاست. به گفته اسمال کایث، عثمان یک نسخه رسمی از قرآن ایجاد کرد و باقی قرآنها را از بین برد اما احتمالاً این نسخه را بعداً با قرآن حجاج بن یوسف جایگزین کردند. در صورتی که تمایز عمدهای میان این دو قرآن وجود داشته، این تمایز به شکل افزودن تفسیر به متن آن بوده اما نهایتاً تفسیر حجاج به بخشی از متن اصلی قرآن تبدیل شدهاست. همین نسخه، قدیمیترین نسخه قابل بازیابی قرآن است.[۳۹] پیروان دیدگاه انتقادی نیز معتقد هستند حجاج بر قرآن تغییراتی اعمال کرد اما این تغییرات جزئی بودهاند.[۴۰][۴۱][۴۲][۴۳] نیکولای ساینای، از طرفداران نظریهٔ جمعآوری توسط عثمان، میگوید «ولی در هر حال اینکه دو متن مسیحی مستقل از یکدیگر و همچنین منابع اسلامی، گسترش قرآن و از بین بردن نسخههای پیشین را به حجاج نسبت میدهند، قویا نشان میدهد که [در آن دوره] یک اتفاقی افتادهاست.»[۴۴]
به گفتهٔ شومیکر، شواهد هم از منابع اسلامی و هم از منابع غیراسلامی این دوره، به عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف به عنوان کسانی که متن قرآن را تثبیت کردند، اشاره دارند. اما منابع اسلامی دربارهٔ اینکه عبدالملک و حجاج دقیقاً چه تغییراتی انجام دادند، همقول نیستند؛ مثلاً، برخی روایتها میگویند اینان اصلاحات کوچک در نحوهٔ نگارش قرآن اعمال کردند. روایتهای دیگر اما حرف از تغییرات شگرف میزنند؛ مثلاً در روایتی گفته شده حجاج بن یوسف اولین کسی بود که قرآن را به شهرهای بزرگ سرزمینهای اسلامی فرستاد تا کاملکنندهٔ قرآنهایی باشد که از قبل در آن مناطق وجود داشتند. او همچنین دستور داد تمام قرآنهای قبلی را گرد آورده و از بین ببرند. او نمایندگانی منصوب کرد تا نسخههایی را که با قرآن رسمی تفاوت داشتند را پیدا و پاره کنند و برای جبران خسارت، ۶۰ درهم بپردازند. در یکی از این روایتها گفته شده والی مصر از این عمل حجاج شگفتزده شده و در واکنش نسخهای دیگری از قرآن تهیه کردهاست. عمر حمدان، قرآن پژوه معاصر، میگوید این روایت نشان میدهد که مصحف منسوب به عثمان حداقل در مصر وجود نداشتهاست. در روایتی از ابن شبع، گفته شده وقتی قرآنِ حجاج به مدینه رسید، خانوادهٔ عثمان با آن سخت مخالفت کردند.[۳۸]
مهمترین منبع غیراسلامی که به این مسئله پرداخته، نامه نگاریهای میان لئون سوم امپراتور بیزانس (۷۱۷–۴۱) و عمر بن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی (۷۱۷–۲۰) است. عمر بن عبدالعزیز به لئون نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد. عمر استدلالهایی آورده که یکی از آنها «تحریف تورات و انجیل» است. لئون در پاسخ میگوید تورات و انجیل تحریف نشدهاند «اما شما [با قرآن] چنین کردهاید.» و از حجاج فرماندار ایران [کذا؛ منظور عراق است] به عنوان کسی که قرآن را مطابق میل خودش از نو نوشت.[۳۷] تا قبل از نامهٔ لئون سوم مطلقاً هیچ اشاره ای در هیچ منبعی وجود ندارد که گفته باشد پیروان محمد کتاب مقدس خودشان را داشتهاند.[۴۵] ابویوسف کندی، نویسندهٔ مسیحی معاصر مأمون، فهرستی بلند بالا از کسانی که در جمعآوری قرآن دست داشتند ذکر کرده و در پایان مینویسد «ولی شما میدانید این حجاج بن یوسف بود که مصحفها را گردآوری کرد و مطالب بسیاری از را آنان حذف کرد.»[۴۵]
خدا وکیلی برامنم سوال شد نظر بدید منم خودم گیج شدم
به گفتهٔ شومیکر، شواهد هم از منابع اسلامی و هم از منابع غیراسلامی این دوره، به عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف به عنوان کسانی که متن قرآن را تثبیت کردند، اشاره دارند. اما منابع اسلامی دربارهٔ اینکه عبدالملک و حجاج دقیقاً چه تغییراتی انجام دادند، همقول نیستند؛ مثلاً، برخی روایتها میگویند اینان اصلاحات کوچک در نحوهٔ نگارش قرآن اعمال کردند. روایتهای دیگر اما حرف از تغییرات شگرف میزنند؛ مثلاً در روایتی گفته شده حجاج بن یوسف اولین کسی بود که قرآن را به شهرهای بزرگ سرزمینهای اسلامی فرستاد تا کاملکنندهٔ قرآنهایی باشد که از قبل در آن مناطق وجود داشتند. او همچنین دستور داد تمام قرآنهای قبلی را گرد آورده و از بین ببرند. او نمایندگانی منصوب کرد تا نسخههایی را که با قرآن رسمی تفاوت داشتند را پیدا و پاره کنند و برای جبران خسارت، ۶۰ درهم بپردازند. در یکی از این روایتها گفته شده والی مصر از این عمل حجاج شگفتزده شده و در واکنش نسخهای دیگری از قرآن تهیه کردهاست. عمر حمدان، قرآن پژوه معاصر، میگوید این روایت نشان میدهد که مصحف منسوب به عثمان حداقل در مصر وجود نداشتهاست. در روایتی از ابن شبع، گفته شده وقتی قرآنِ حجاج به مدینه رسید، خانوادهٔ عثمان با آن سخت مخالفت کردند.[۳۸]
مهمترین منبع غیراسلامی که به این مسئله پرداخته، نامه نگاریهای میان لئون سوم امپراتور بیزانس (۷۱۷–۴۱) و عمر بن عبدالعزیز خلیفهٔ اموی (۷۱۷–۲۰) است. عمر بن عبدالعزیز به لئون نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد. عمر استدلالهایی آورده که یکی از آنها «تحریف تورات و انجیل» است. لئون در پاسخ میگوید تورات و انجیل تحریف نشدهاند «اما شما [با قرآن] چنین کردهاید.» و از حجاج فرماندار ایران [کذا؛ منظور عراق است] به عنوان کسی که قرآن را مطابق میل خودش از نو نوشت.[۳۷] تا قبل از نامهٔ لئون سوم مطلقاً هیچ اشاره ای در هیچ منبعی وجود ندارد که گفته باشد پیروان محمد کتاب مقدس خودشان را داشتهاند.[۴۵] ابویوسف کندی، نویسندهٔ مسیحی معاصر مأمون، فهرستی بلند بالا از کسانی که در جمعآوری قرآن دست داشتند ذکر کرده و در پایان مینویسد «ولی شما میدانید این حجاج بن یوسف بود که مصحفها را گردآوری کرد و مطالب بسیاری از را آنان حذف کرد.»[۴۵]
خدا وکیلی برامنم سوال شد نظر بدید منم خودم گیج شدم
۴۷۴
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.