جوانی وارد کوچه ای شد، پیرمردی ابتدای کوچه نشسته بود وبه
جوانی وارد کوچه ای شد، پیرمردی ابتدای کوچه نشسته بود وبه جوان گفت
کوچه بن بست است، جوان
اعتنایی نکرد و رفت. وقتی که برگشت دید پیر شده است، همانجا نشست!
کوچه بن بست است، جوان
اعتنایی نکرد و رفت. وقتی که برگشت دید پیر شده است، همانجا نشست!
۵۸۱
۲۳ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.