در باورِ من رفتہ ای امّا نتوانم
در باورِ من رفتہ ای امّا نتوانم
یڪ لحظہ تو را
از دلِ درمانده بِرانم
بغض است بِدرور از تو
در اعماقِ نگاهم
چون عشقِ دلم بوده ای و
روح و روانم
یڪ لحظہ تو را
از دلِ درمانده بِرانم
بغض است بِدرور از تو
در اعماقِ نگاهم
چون عشقِ دلم بوده ای و
روح و روانم
۴۸۴
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.