حوس عشق پارت ۳۹
حالا بیا و دو ساعت توضیح کوک:خوب من و میرا تو دوران مدرسه باهم دوست بودیم و منم دوستش بعد یه چند سالی نبود و بعد برگشت حالا الان باهمیم پی دی نیم:بچه خوب نباید بگی کوک:آخه شرایطش نبود و مام بهش فکر نکرده بودیم من:درسته پی دی نیم:خیله خوب برید کوک:باشه بعد رفتیم بیرون من:الان چی شد کوک:فکر کنم مخالفتی نداشت من:واقعا کوک:آره فکر کنم دیگه میتونیم همیشه باهم باشیم من:اوهوم الان من خودم خیالم راحت شد کوک:آره راحت شدیم بعد شب شد و ما رفتیم خونه من بدن درد داشتم من:آییی کوک:میرا خوبی من:پام درد میکنه بعد جونگ کوک اومد زیر پامو با کمرمو گرفت و بلندم کرد بردم تو خونه گذاشتم رو تخت لباسشو عوض کرد و اومد یه عرق گیر مشکی پوشید که بازوهاش معلوم بود با پایین گلوش بعد یه تکون داد سمت سینشو خط سینش معلوم شد(وایی🤤) بعد اومد کوک:آهان یه پماد دارم میارم میزنم برات من:خیله خوب بعد رفت بیرون یه پماد آورد کوک:خوب شما باید لباست و دراری من:هوم خیله خوب کوک:صبر کن خودم در میارم چون تو شونت درد میکنه(بهونه بهتر از این نبود😐😂😂🤣) من:عشقم خودم در میارم بعد اومد جلو و نزاشت من در بیارم بعد لباسه رومو در آورد انداخت اونور بعد لباسمو در آورد خدا رو شکر سوتین تنم بود کوک:حالا دمرو شو من:خیله خوب
جی.گی:بچه من امروز هستم فردا میرم الانم میخوام برم حموم زود میام
جی.گی:بچه من امروز هستم فردا میرم الانم میخوام برم حموم زود میام
۲۵.۹k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.