ماه خیلی قشنگه ..
p.1
با مامانت و بابات دعوات شده بود و زده بوری بیرون ..
تو گوشیت بودیو رفتی پارک رو به روی خونتون و روی یه نیمکت نشستی ..
دنبال جا بودی ..
ولی هیچکس حاضر نبود که حتی دوساعت خونشون بمونی
شب بودو همه جا هم خلوت بود ..
،به دوستپسرت زنگ زدی که بعد از نه تا بوق برداشت تودلت: خداروشکر که برداشت..
همه چیزو واسش تعریف کردی و گفت : اها خب که چی؟
ا.ت: خب که چی؟!!
دوستپسرت: اره!
ا.ت:چت شده؟!
دوستپسرت:هه .. فکر میکنم که امشب قراره با دوستت بخوابم .. !!
ا.ت:چی..؟ چیی؟؟ کدوم؟؟؟ قضیه چیههه؟؟
*صدای بوق*
سرتو گرفتی و به زانوهات تکیه زدیو به زمین نگاه کردی ..
اشکات زمینو خیس کرد ..
کمکم زمین هم خیس شد ..
ا.ت به بالا نگاه کرد: عالی شد .. همین کم مونده بود.. بارون گرفت!!
که یهو...
با مامانت و بابات دعوات شده بود و زده بوری بیرون ..
تو گوشیت بودیو رفتی پارک رو به روی خونتون و روی یه نیمکت نشستی ..
دنبال جا بودی ..
ولی هیچکس حاضر نبود که حتی دوساعت خونشون بمونی
شب بودو همه جا هم خلوت بود ..
،به دوستپسرت زنگ زدی که بعد از نه تا بوق برداشت تودلت: خداروشکر که برداشت..
همه چیزو واسش تعریف کردی و گفت : اها خب که چی؟
ا.ت: خب که چی؟!!
دوستپسرت: اره!
ا.ت:چت شده؟!
دوستپسرت:هه .. فکر میکنم که امشب قراره با دوستت بخوابم .. !!
ا.ت:چی..؟ چیی؟؟ کدوم؟؟؟ قضیه چیههه؟؟
*صدای بوق*
سرتو گرفتی و به زانوهات تکیه زدیو به زمین نگاه کردی ..
اشکات زمینو خیس کرد ..
کمکم زمین هم خیس شد ..
ا.ت به بالا نگاه کرد: عالی شد .. همین کم مونده بود.. بارون گرفت!!
که یهو...
۸.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.