ای آنکه مرا برده ای از یاد کجایی

ای آنکه مرا برده ای از یاد ، کجایی ؟
بیگانه شدی ، دست مریزاد ، کجایی ؟

در دام توأم ، نیست مرا راه گریزی
من عاشق این دام و تو صیّاد ، کجایی ؟

محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت
آوار غمت بر سرم افتاد ، کجایی ؟

آسودگی ام ، زندگی ام ، دار و ندارم
در راه تو دادم همه بـر باد ، کجایی ؟

اینجا چه کنم ؟ ازکه بگیرم خبرت را ؟
از دست تو و ناز تو فریاد ، کجایی ؟

دانم که مرا بی خبری می کشد آخر
دیوانه شدم خانه ات آباد ، کجایی ؟
دیدگاه ها (۱۲)

باید جایی باشد...! جایی که عرض شانه‌های یک نفر تنها پناهگاه‌...

ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﻢ هميشه تو گوشمهﻣﯿﮕﻔﺖ :ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﯾﻦ ...

بزرگ ترین خیانتی کهمی توانی در حق کسی کنیاین است کهاو را در ...

هر صبح زِ رویِ تو،هم خانه‌ی خورشیدم#فروغی_بسطامی

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

مرگ

محمد ویسی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط