رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part68
کوک:ا...ا...ات؟خودتی؟
ات:عا...عا...اره خودمم!فقط بیا...لطفا...
کوک:ب...بگو کجایی؟
ات:نمیدونم ...چی؟یه...یه جایی نزدیک قصر امپراطور...توی دنیا گرگینه ها!
نمیدونم چرا ولی احساس میکردم داره با یکی حرف میزنه
کوک:باشه...با...باشه نگران نباش ...الا...الان میام
ات:دهنت رو ببند عوضی
کوک:چی؟
ات:هی...هیچی...هیچی ..کوک...اینجا خیلی خطرناکه هیچوقت نیا اونا میخوان...
...:گوشی رو بده من اشغال!ببین اقای جئون جونگ کوک بهتره هرچه سریعتر خودت رو برسونی وگرنه ات رو میکشم!
کوک:...
(تا خواست چیزی بگه گوشی قط شد)
عوضییییی!
اون اشغال میخواد ات رو بکشه!
ن...نمیزارم...نمیزارم بکشتش....اگه یک تار مو از شر ات کم شده باشه این دنیا رو روی سرشون خراب میکنم!
نباید به بورام و تهیونگ بگم....شاید اونا هم اسیب ببینن...خودم باید برم دنبالش و اون عوضی رو بکشم!
#part68
کوک:ا...ا...ات؟خودتی؟
ات:عا...عا...اره خودمم!فقط بیا...لطفا...
کوک:ب...بگو کجایی؟
ات:نمیدونم ...چی؟یه...یه جایی نزدیک قصر امپراطور...توی دنیا گرگینه ها!
نمیدونم چرا ولی احساس میکردم داره با یکی حرف میزنه
کوک:باشه...با...باشه نگران نباش ...الا...الان میام
ات:دهنت رو ببند عوضی
کوک:چی؟
ات:هی...هیچی...هیچی ..کوک...اینجا خیلی خطرناکه هیچوقت نیا اونا میخوان...
...:گوشی رو بده من اشغال!ببین اقای جئون جونگ کوک بهتره هرچه سریعتر خودت رو برسونی وگرنه ات رو میکشم!
کوک:...
(تا خواست چیزی بگه گوشی قط شد)
عوضییییی!
اون اشغال میخواد ات رو بکشه!
ن...نمیزارم...نمیزارم بکشتش....اگه یک تار مو از شر ات کم شده باشه این دنیا رو روی سرشون خراب میکنم!
نباید به بورام و تهیونگ بگم....شاید اونا هم اسیب ببینن...خودم باید برم دنبالش و اون عوضی رو بکشم!
۶.۹k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.