سلام
سلام
میدونم طولانیه ولی وقتتون رو خیلی نمیگیره
الگویت را خودت انتخاب کن!
این ویژگی به حکم آفرینش در وجود من و تو به ودیعه گذاشته شده. بله خصلت الگوپذیری را می گویم. شما هم سعی می کنید از شخصیت هایی که در نظر شما بزرگ و کاملند پیروی کنید و شیوه زندگی آنها را سرمشق خود قرار دهید و در برخی از موارد خواسته یا ناخواسته، کنش ها، بینش ها و گرایش های شخص مورد نظر در رفتارها و گفتارهایتان بروز می کند. این یک امر غریزی است. سرکوب کردنش هم روا نیست. شاید ممکن هم نباشد!
کاری که باید کرد، هدایت و کنترل این غریزه است. باید شخصیت های کامل و جامعی را که می توانند مراد و مرشد واقع شوند را شناخت و به آنها تأسی کرد.
حالا این الگو چه ویژگی هایی باید داشته باشد و چه کسانی الگوی کاملند، سؤالی است که پرسیدیم و جواب های متفاوتی شنیدیم.
وقتی از محمدحسین 21 ساله که از آن بچه هیئتی های داغ است، می پرسم الگوی خوب چه ویژگی هایی دارد؟ بی مقدمه می رود سر اصل مطلب و می گوید:
الگو؟ مثلاً همین مداح هئیت ما، بچه باحالی است. اهل نماز اول وقت، اهل نماز شب های طولانی، دعای ندبه، توسل و کمیل و...
خیلی بامرام و متواضع است! صدایش هم خیلی قشنگ است!
* خوب اگر بخواهید از میان مداحان الگو پیدا کنید، مزیتش این است که نیاز به جست وجو ندارید! چیزی که زیاد است مداح!
سارا، دختر دبیرستانی 16 ساله پر از احساسات لطیف، با شور و هیجان خاصی می گوید: الگو باید دل فریب باشد، باید تو را جذب کند و تو تمام خوبی ها را در اینه وجودش ببینی، از او خوشت بیاید، آن قدر که احساس کنی او لیاقت دارد الگوی تو باشد!
آن وقت تو او را به عنوان الگوی ایده آل خودت انتخاب می کنی!
* بیشتر به شرایط ازدواج می خورد تا انتخاب الگو! موافقید؟!
راستش را بخواهید دور و بر ما بچه سوسول کم پیدا می شود. چیزی نمانده بود که در نیازمندی های روزنامه آگهی بدهیم که به یک بچه سوسول که به راحتی افکارش را بیان می کند نیازمندیم! تا اینکه یکی تلفن کرد و قرار مصاحبه تلفنی گذاشتیم.
سعی می کرد فیلسوفانه حرف بزند.
ـ خانم عزیز! ببخشید خانم محترم! از نظر من الگو باید ویژگی هایش با شخصیت انسان تناسب داشته باشد؛ یعنی تو باید الگویی انتخاب کنی که با افکار و عقایدت هم خوانی داشته باشد. چطوری بگم... تو باید طبق سلایق خودت الگو انتخاب کنی. به عبارت دیگر باید ببینی از چه چیز خوشت می اید و از چه چیز بدت می اید؟ بعد طبق این خوش آمدن ها و بد آمدن ها فردی را به عنوان الگو انتخاب کنی!
امیدوارم منظورم را خوب رسانده باشم!
* شما چیزی فهمیدید؟!
حسین، طلبه ای 21 ساله با موهایی لخت که روی پیشانیش ریخته و تکه کلامش ببین است، در جواب سؤالم می گوید: ببین از نظر من الگوها دو دسته اند: اصلی و فرعی. الگوهای اصلی همان کسانی هستند که اشراف کامل به دو دنیا دارند و اگر پا جای پای آنها بگذاری، مطمئنی که جا پایت محکم است. به قول قدیمی ها آنها بلد راهند.
البته به دلیل بعد زمانی و مکانی و تغییر شرایط عصرها، این الگوها نیاز به ترجمه دارند؛ یعنی باید به زبان ابتدایی مردم تبدیل شوند تا استفاده از آنها سهل و ممکن شود. ناگفته نماند که مترجم این الگوها هم باید قابل اعتماد باشد و سیره صحیح آنها را انتقال دهد!
الگوهای فرعی هم کسانی هستند که به الگوهای اصلی تمسک می جویند. این الگوها کامل نیستند. بنابراین ما می توانیم مجموعه ای از الگوهای فرعی داشته باشیم. مثلاً برای اخلاق یک الگو، برنامه ریزی الگویی دیگر و...
به نظر من در حال حاضر بهترین الگوی فرعی که می شود پا جای پایش گذاشت، ولی فقیه است.
* ایشاالله پا جای پای امام زمان بگذارید!
نرگس دختری خوش خنده و خون گرم است و این شاید به خاطر جنوبی بودنش باشد. صدایش آن قدر بلند است که لازم نیست زیاد نزدیکش بنشینی. حرف هایش به دل می نشیند. حرکت دست هایش با جملاتش کاملاً تناسب دارد.
ـ زندگی که فقط خوردن و خوابیدن نیست. خورو خواب و خشم و شهوت جنبه حیوانی آدم هاست. انسان یک جنبه بسیار عالی دیگر هم دارد که همان جنبه روحانی و ابدی اوست. انسان برای رسیدن به کمال در این جنبه نیاز به استاد دارد.
هر که گیرد پیشه ای بی اوستا
ریشخندی شد به شهر و روستا
پیشه های عادی و ساده نیاز به استاد دارد، چطور ممکن است که انسان زندگی پیچیده خود را بدون الگویی کامل پیش ببرد. وادی زندگی وادی مخوفی است. هیچ حرفه ای به مشکلی حرفه زندگی نیست و این مشکل جز با داشتن یک الگوی معصوم حل نمی شود.
* نرگس دانشجو و طلبه است.
امینی نویسنده است؛ آن هم از نوع منتقدش. تا اسم الگو می اید، گر می گیرد:
ـ من یک سؤال از شما می پرسم: ایا ما از لحاظ فرهنگی بنیان و اساسی نداریم یا اینکه اساس خود را گم کرده ایم؟ به نظر
میدونم طولانیه ولی وقتتون رو خیلی نمیگیره
الگویت را خودت انتخاب کن!
این ویژگی به حکم آفرینش در وجود من و تو به ودیعه گذاشته شده. بله خصلت الگوپذیری را می گویم. شما هم سعی می کنید از شخصیت هایی که در نظر شما بزرگ و کاملند پیروی کنید و شیوه زندگی آنها را سرمشق خود قرار دهید و در برخی از موارد خواسته یا ناخواسته، کنش ها، بینش ها و گرایش های شخص مورد نظر در رفتارها و گفتارهایتان بروز می کند. این یک امر غریزی است. سرکوب کردنش هم روا نیست. شاید ممکن هم نباشد!
کاری که باید کرد، هدایت و کنترل این غریزه است. باید شخصیت های کامل و جامعی را که می توانند مراد و مرشد واقع شوند را شناخت و به آنها تأسی کرد.
حالا این الگو چه ویژگی هایی باید داشته باشد و چه کسانی الگوی کاملند، سؤالی است که پرسیدیم و جواب های متفاوتی شنیدیم.
وقتی از محمدحسین 21 ساله که از آن بچه هیئتی های داغ است، می پرسم الگوی خوب چه ویژگی هایی دارد؟ بی مقدمه می رود سر اصل مطلب و می گوید:
الگو؟ مثلاً همین مداح هئیت ما، بچه باحالی است. اهل نماز اول وقت، اهل نماز شب های طولانی، دعای ندبه، توسل و کمیل و...
خیلی بامرام و متواضع است! صدایش هم خیلی قشنگ است!
* خوب اگر بخواهید از میان مداحان الگو پیدا کنید، مزیتش این است که نیاز به جست وجو ندارید! چیزی که زیاد است مداح!
سارا، دختر دبیرستانی 16 ساله پر از احساسات لطیف، با شور و هیجان خاصی می گوید: الگو باید دل فریب باشد، باید تو را جذب کند و تو تمام خوبی ها را در اینه وجودش ببینی، از او خوشت بیاید، آن قدر که احساس کنی او لیاقت دارد الگوی تو باشد!
آن وقت تو او را به عنوان الگوی ایده آل خودت انتخاب می کنی!
* بیشتر به شرایط ازدواج می خورد تا انتخاب الگو! موافقید؟!
راستش را بخواهید دور و بر ما بچه سوسول کم پیدا می شود. چیزی نمانده بود که در نیازمندی های روزنامه آگهی بدهیم که به یک بچه سوسول که به راحتی افکارش را بیان می کند نیازمندیم! تا اینکه یکی تلفن کرد و قرار مصاحبه تلفنی گذاشتیم.
سعی می کرد فیلسوفانه حرف بزند.
ـ خانم عزیز! ببخشید خانم محترم! از نظر من الگو باید ویژگی هایش با شخصیت انسان تناسب داشته باشد؛ یعنی تو باید الگویی انتخاب کنی که با افکار و عقایدت هم خوانی داشته باشد. چطوری بگم... تو باید طبق سلایق خودت الگو انتخاب کنی. به عبارت دیگر باید ببینی از چه چیز خوشت می اید و از چه چیز بدت می اید؟ بعد طبق این خوش آمدن ها و بد آمدن ها فردی را به عنوان الگو انتخاب کنی!
امیدوارم منظورم را خوب رسانده باشم!
* شما چیزی فهمیدید؟!
حسین، طلبه ای 21 ساله با موهایی لخت که روی پیشانیش ریخته و تکه کلامش ببین است، در جواب سؤالم می گوید: ببین از نظر من الگوها دو دسته اند: اصلی و فرعی. الگوهای اصلی همان کسانی هستند که اشراف کامل به دو دنیا دارند و اگر پا جای پای آنها بگذاری، مطمئنی که جا پایت محکم است. به قول قدیمی ها آنها بلد راهند.
البته به دلیل بعد زمانی و مکانی و تغییر شرایط عصرها، این الگوها نیاز به ترجمه دارند؛ یعنی باید به زبان ابتدایی مردم تبدیل شوند تا استفاده از آنها سهل و ممکن شود. ناگفته نماند که مترجم این الگوها هم باید قابل اعتماد باشد و سیره صحیح آنها را انتقال دهد!
الگوهای فرعی هم کسانی هستند که به الگوهای اصلی تمسک می جویند. این الگوها کامل نیستند. بنابراین ما می توانیم مجموعه ای از الگوهای فرعی داشته باشیم. مثلاً برای اخلاق یک الگو، برنامه ریزی الگویی دیگر و...
به نظر من در حال حاضر بهترین الگوی فرعی که می شود پا جای پایش گذاشت، ولی فقیه است.
* ایشاالله پا جای پای امام زمان بگذارید!
نرگس دختری خوش خنده و خون گرم است و این شاید به خاطر جنوبی بودنش باشد. صدایش آن قدر بلند است که لازم نیست زیاد نزدیکش بنشینی. حرف هایش به دل می نشیند. حرکت دست هایش با جملاتش کاملاً تناسب دارد.
ـ زندگی که فقط خوردن و خوابیدن نیست. خورو خواب و خشم و شهوت جنبه حیوانی آدم هاست. انسان یک جنبه بسیار عالی دیگر هم دارد که همان جنبه روحانی و ابدی اوست. انسان برای رسیدن به کمال در این جنبه نیاز به استاد دارد.
هر که گیرد پیشه ای بی اوستا
ریشخندی شد به شهر و روستا
پیشه های عادی و ساده نیاز به استاد دارد، چطور ممکن است که انسان زندگی پیچیده خود را بدون الگویی کامل پیش ببرد. وادی زندگی وادی مخوفی است. هیچ حرفه ای به مشکلی حرفه زندگی نیست و این مشکل جز با داشتن یک الگوی معصوم حل نمی شود.
* نرگس دانشجو و طلبه است.
امینی نویسنده است؛ آن هم از نوع منتقدش. تا اسم الگو می اید، گر می گیرد:
ـ من یک سؤال از شما می پرسم: ایا ما از لحاظ فرهنگی بنیان و اساسی نداریم یا اینکه اساس خود را گم کرده ایم؟ به نظر
۱۲.۴k
۱۴ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.