حیف نون زبونش تو عابربانک گیر میکنه
حیف نون زبونش تو عابربانک گیر میکنه
میبرنش بیمارستان
ازش میپرسن زبونت تو عابربانک چیکار میکرد؟
میگه کارتمو وارد کردم گفت زبان خود را وارد کنید
•
دو توصیه :
١- هیچوقت به انتخابهای همسرتان نخندید؛
شما یکی از آنها هستید!
٢- هیچوقت به انتخابهای خودتان افتخار نکنید
همسرتان یکی از آنهاست!
•
استاد اومده سر کلاس میگه
بچه ها این درسه سختیه و عمقش زیاده
بد از اونور کلاس یکی شروع کرد به دست و پا زدن
استاد پرسید چی شد؟
گفت: دارم غرق میشم استاد کــــمک !!!! کـــمک !!!!
•
اومدم خونه
میبینم یه سری کاغذ چسبیده به دیوار روش نوشته +18 ،
همینطور که مسیر کاغذها رو دنبال میکنم ، میبینم میرسه تو
آشپزخونه ، آخرین برگ روش نوشته :
” آشغالا رو بزار دم درب ”
مامان خلاقه دارم؟
•
تو یه کافی شاپ تنها نشسته بودم روی یه میز دو نفره …
یهو یه دختر خیلی خوشتیپ اومد گفت : “ شما تنها هستین؟ ”
فاز عشوه و غمناک گرفتم گفتم خیلی وقته تنهااااااااااااام
گفت خوب من این صندلی رو ببرم اون ور صندلی کمه
میبرنش بیمارستان
ازش میپرسن زبونت تو عابربانک چیکار میکرد؟
میگه کارتمو وارد کردم گفت زبان خود را وارد کنید
•
دو توصیه :
١- هیچوقت به انتخابهای همسرتان نخندید؛
شما یکی از آنها هستید!
٢- هیچوقت به انتخابهای خودتان افتخار نکنید
همسرتان یکی از آنهاست!
•
استاد اومده سر کلاس میگه
بچه ها این درسه سختیه و عمقش زیاده
بد از اونور کلاس یکی شروع کرد به دست و پا زدن
استاد پرسید چی شد؟
گفت: دارم غرق میشم استاد کــــمک !!!! کـــمک !!!!
•
اومدم خونه
میبینم یه سری کاغذ چسبیده به دیوار روش نوشته +18 ،
همینطور که مسیر کاغذها رو دنبال میکنم ، میبینم میرسه تو
آشپزخونه ، آخرین برگ روش نوشته :
” آشغالا رو بزار دم درب ”
مامان خلاقه دارم؟
•
تو یه کافی شاپ تنها نشسته بودم روی یه میز دو نفره …
یهو یه دختر خیلی خوشتیپ اومد گفت : “ شما تنها هستین؟ ”
فاز عشوه و غمناک گرفتم گفتم خیلی وقته تنهااااااااااااام
گفت خوب من این صندلی رو ببرم اون ور صندلی کمه
۹.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.