ماه عشق پارت ۳۶
#مایا
من:بابا بریم پایین (همینجوری موخ مامانمو زد😂) صبحونه درست کردم واقعا کپک زد رفتم پایین بابام نشست من:بابا من میرم تو اتاقم اونجا صبونمو بخورم بابا:باشه رفتم تو اتاق بدون اینکه خودم لو بدم رفتم تو اتاق جونگ کوک من:جونگ کوک جونگ کوکی کوکی کوک جونگ کوکا اوپا ددی همرو گفتم من:کوشی حتما رفته دسشویی صبحونرو گذاشتم رو تخت که یهو حس کردم اومد از پشت بغلم کرد کوک:دنبالم میگشتی همه چیو بهم گفتی جونگ کوک جونگ کوکی کوکی کوک کوکا اوپا ددی کوک:یه چیز اوپایه تو نیستم من:هستی کوک:نیستم من:تو غلط کرد خیلیم هستی اوپا منی کوک:اوپا توام من:اوهوم پس چی کجا رفته بودی کوک:دسشویی من:موندم چجوری رفتی کوک:وقتی با بابا جونت داشتی حرف میزدی یواشکی رفتم تو دستشویی من:آفرین آدمه فرضی هستی
(تیکه ای که اومد بیرون و رفت دسشویی)
مایا رفتم مشغول حرف زدن با باباش بود منم از فرصت استفاده کردم رفتم دسشویی یواشکی خودمو چسبوندم به دیوار میکشیدم خودمو از پشتش رد شد خوابیدم رو زمین شبی مار رفتم (پسرم😢😂با جونگ کوک بودم😐😂) رو زمین با سرعت رفتم(قیافشو تو عکس میذارم وقتی پشتم بود و داشت میرفت قیافش خیلی خوبه فکر کن یکی پشتت باشه بعد نفهمی😑😂حالا اون کی باشه جونگ کوک) رفتم دسشویی درو آروم بستم
(الان)
#مایا
من:واو براش دست زدم کوک:دست زدن لازم نیست کاری نکردم که من:😂کاری نکردی حس میکنم رفتی سربازی شبی مار خزیدی😐😂 از پشتم شبی جن پشتم رد شدی خوب شد من ندیدمت وگرنه همون جا سکته میزدم😐😂 من:خیله خوب بیا صبحونه کپک زد به خدا(عه حالا انقدر بگو تا واقعا کپک بزنه😐😂)
من:بابا بریم پایین (همینجوری موخ مامانمو زد😂) صبحونه درست کردم واقعا کپک زد رفتم پایین بابام نشست من:بابا من میرم تو اتاقم اونجا صبونمو بخورم بابا:باشه رفتم تو اتاق بدون اینکه خودم لو بدم رفتم تو اتاق جونگ کوک من:جونگ کوک جونگ کوکی کوکی کوک جونگ کوکا اوپا ددی همرو گفتم من:کوشی حتما رفته دسشویی صبحونرو گذاشتم رو تخت که یهو حس کردم اومد از پشت بغلم کرد کوک:دنبالم میگشتی همه چیو بهم گفتی جونگ کوک جونگ کوکی کوکی کوک کوکا اوپا ددی کوک:یه چیز اوپایه تو نیستم من:هستی کوک:نیستم من:تو غلط کرد خیلیم هستی اوپا منی کوک:اوپا توام من:اوهوم پس چی کجا رفته بودی کوک:دسشویی من:موندم چجوری رفتی کوک:وقتی با بابا جونت داشتی حرف میزدی یواشکی رفتم تو دستشویی من:آفرین آدمه فرضی هستی
(تیکه ای که اومد بیرون و رفت دسشویی)
مایا رفتم مشغول حرف زدن با باباش بود منم از فرصت استفاده کردم رفتم دسشویی یواشکی خودمو چسبوندم به دیوار میکشیدم خودمو از پشتش رد شد خوابیدم رو زمین شبی مار رفتم (پسرم😢😂با جونگ کوک بودم😐😂) رو زمین با سرعت رفتم(قیافشو تو عکس میذارم وقتی پشتم بود و داشت میرفت قیافش خیلی خوبه فکر کن یکی پشتت باشه بعد نفهمی😑😂حالا اون کی باشه جونگ کوک) رفتم دسشویی درو آروم بستم
(الان)
#مایا
من:واو براش دست زدم کوک:دست زدن لازم نیست کاری نکردم که من:😂کاری نکردی حس میکنم رفتی سربازی شبی مار خزیدی😐😂 از پشتم شبی جن پشتم رد شدی خوب شد من ندیدمت وگرنه همون جا سکته میزدم😐😂 من:خیله خوب بیا صبحونه کپک زد به خدا(عه حالا انقدر بگو تا واقعا کپک بزنه😐😂)
۱۰۴.۶k
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.