چند.پارتی
#چند.پارتی
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹²
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
𓂃→⁴⁵مین بعد ˖
_کلی بازی دیگه هم انجام دادیم و رفتیم رستوران که غذا بخوریم
𓂃→⁴⁰مین بعد ˖
+غذا مونو خوردیم و حساب کردم اومدیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم بعد ¹⁵ مین به خونه رسیدیم
ویو کوک : →
من رفتم بالا لباس خوابمو پوشیدم درسته بدونه تیشرت میخوابم ولی این چند شبه که مامان اینا رفتن و تنهاییم تو خونه نایون پیش من میخوابه پس برای این که معذب نباشه ی تیشرت نازک میپوشم
نایون : →
رفتم اول دسشویی و کارای لازم رو انجام دادم و روتین پوستیمو انجام دادم
و اومدم و یه شرتک و تاپ پوشیدم و برای خواب حاضر بودم ، رفتم به اتاق کوک
روی تختش کنارش دراز کشیدم و رفتم خودمو توی بغلش جا کردم و نفهمیدم که چطور خوابم برد
★پرش زمانی به یک هفته بعد ★
(چون میخواستم زودتر فیک تموم به پرش زدم و خب ایده ای نداشتم )
_امروز قرار بود با بچه ها بریم ویلای کوک الان ساعت ۴:۱۳ دیقه بود قرار بود که ۵ همه اونجا دور هم جمع شیم
پس بلند شدم شروع ک دمبه حاضر شدن
در کمد لباسام رو باز کردم و ی لباسی که مناسب و راحت برای اونجا باشه به همراه ی دست لباس راحتی محظ احتياط برداشتم
اسلاید ۲: لباس نایون برای اونجا
اسلاید ۳: لباس راحتی نایون
نایون : →
بلند شدم و رفتم حموم و ی دوش ¹⁰ مینی گرفتمو اومدم بیرون و موهای حالت دارم سشوار کشیدم ک بالا بستمش ، یه میکاپ ملیحی کردم و لباسمو پوشیدم و حاضر بودم
+منم یه لباس لش پوشیدم حاضر شدم و رفتم پایین هنوز نایون نیومده بود ، صداش کردم
+نایونااا " بلند
_اومدممم کوکی
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
#درخواستی
وقتی خواهر ناتنیشونی مامان باباتون𖥻 نیستن و همو دوست دارین و باهم اهم اهم میکنین و وسط اهم اهم میگی ،پوص........یمو لیس بزن 𖥻
𝙿𝚊𝚛𝚝¹²
ᨒᨓᨒᨓᨒᨓ
𓂃→⁴⁵مین بعد ˖
_کلی بازی دیگه هم انجام دادیم و رفتیم رستوران که غذا بخوریم
𓂃→⁴⁰مین بعد ˖
+غذا مونو خوردیم و حساب کردم اومدیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه حرکت کردیم بعد ¹⁵ مین به خونه رسیدیم
ویو کوک : →
من رفتم بالا لباس خوابمو پوشیدم درسته بدونه تیشرت میخوابم ولی این چند شبه که مامان اینا رفتن و تنهاییم تو خونه نایون پیش من میخوابه پس برای این که معذب نباشه ی تیشرت نازک میپوشم
نایون : →
رفتم اول دسشویی و کارای لازم رو انجام دادم و روتین پوستیمو انجام دادم
و اومدم و یه شرتک و تاپ پوشیدم و برای خواب حاضر بودم ، رفتم به اتاق کوک
روی تختش کنارش دراز کشیدم و رفتم خودمو توی بغلش جا کردم و نفهمیدم که چطور خوابم برد
★پرش زمانی به یک هفته بعد ★
(چون میخواستم زودتر فیک تموم به پرش زدم و خب ایده ای نداشتم )
_امروز قرار بود با بچه ها بریم ویلای کوک الان ساعت ۴:۱۳ دیقه بود قرار بود که ۵ همه اونجا دور هم جمع شیم
پس بلند شدم شروع ک دمبه حاضر شدن
در کمد لباسام رو باز کردم و ی لباسی که مناسب و راحت برای اونجا باشه به همراه ی دست لباس راحتی محظ احتياط برداشتم
اسلاید ۲: لباس نایون برای اونجا
اسلاید ۳: لباس راحتی نایون
نایون : →
بلند شدم و رفتم حموم و ی دوش ¹⁰ مینی گرفتمو اومدم بیرون و موهای حالت دارم سشوار کشیدم ک بالا بستمش ، یه میکاپ ملیحی کردم و لباسمو پوشیدم و حاضر بودم
+منم یه لباس لش پوشیدم حاضر شدم و رفتم پایین هنوز نایون نیومده بود ، صداش کردم
+نایونااا " بلند
_اومدممم کوکی
ادامه دارد ...«
خماری 😇🪽
࣪⭑ ҂ ❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙
چطور بود ؟! خوشحال میشم نظراتتونو بدونم
₍ᐢ..ᐢ₎
⋆ ׅ ࣪𓏲 ּ ֶָ⬩
۱.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.