وقتی که آمدی !.. آهسته در بزن
وقتی که آمدی !..
آهسته در بزن
تا نشنود دو گوش حریفان صدای عشق
دل بشنود صدای تو ، بیداد می کند
وقتی که آمدی
در ، پشت سر مَبند !
وقتی سلام تو را بشنود سکوت
از دست می رود
وانگه بهانه ات ،
بگرفته دست غم
از آن دری که تو آیی ، بدر رود
دیگر مجال ماندن بغضی به خانه نیست
گل می دهد برای تو آن بوته یاس
خالیست خانه ،
ولی من برای تو
از روزگار دور
در گوشه ای که نبیند نگاه غیر
پنهان نموده کمی خاطرات خوش
لبخند مانده کمی ، سهم چشم تو
یک دم از این نفس ، که سلامی شود تو را
امید را به یاد تو در کنج این دلم
در گوشه ای که نشکندش سنگ روزگار ،
پنهان نموده ام
یک خرده جان ، که تو را هدیه می کنم
ای مهربان من !
وقتی که آمدی
آهسته نام مرا پشت در بگو
آرام تر ، دل غمدیده را بخوان
دل تاب دیدن یکباره ات که نیست
می گیرد آن زبان طپش
می رود ز دست
ای مهربان من ، دیگر بیا
ولی ...
آهسته در بزن...
آهسته در بزن
تا نشنود دو گوش حریفان صدای عشق
دل بشنود صدای تو ، بیداد می کند
وقتی که آمدی
در ، پشت سر مَبند !
وقتی سلام تو را بشنود سکوت
از دست می رود
وانگه بهانه ات ،
بگرفته دست غم
از آن دری که تو آیی ، بدر رود
دیگر مجال ماندن بغضی به خانه نیست
گل می دهد برای تو آن بوته یاس
خالیست خانه ،
ولی من برای تو
از روزگار دور
در گوشه ای که نبیند نگاه غیر
پنهان نموده کمی خاطرات خوش
لبخند مانده کمی ، سهم چشم تو
یک دم از این نفس ، که سلامی شود تو را
امید را به یاد تو در کنج این دلم
در گوشه ای که نشکندش سنگ روزگار ،
پنهان نموده ام
یک خرده جان ، که تو را هدیه می کنم
ای مهربان من !
وقتی که آمدی
آهسته نام مرا پشت در بگو
آرام تر ، دل غمدیده را بخوان
دل تاب دیدن یکباره ات که نیست
می گیرد آن زبان طپش
می رود ز دست
ای مهربان من ، دیگر بیا
ولی ...
آهسته در بزن...
۳۸.۵k
۲۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.