بختیار علی
◇ نمونهی اشعار:
(۱)
ای کاش، مغازهای کوچک داشتم
پر از خوشبختی،
تا همهی آنها را به حراج میگذاشتم.
(۲)
همهی غروبهای وطنم زشتاند!
چونکه هیچ دختری،
نمیتواند به میل خودش
در خیابانهای شهر قدم بزند...
(۳)
حق من نیست که چنین دلتنگ تو باشم!
اما براستی مگر حقی هم هست؟!
(۴)
اگر دختری داشته باشم،
هر لحظه بازخواستش نخواهم کرد که کجا بودی؟
کجا رفتی؟!
به خودم اجازه نمیدهم که
خرت و پرتهایش را زیر و رو کنم،
لیکن، هر صبح،
بالشتش را نگاه میکنم که بدانم از اشک خیس نشده،
نکند که دلش از عشق کسی در رنج باشد
و با غصه شب را به صبح رسانده باشد؟
شعر: #بختیار_علی
برگردان: #زانا_کوردستانی
(۱)
ای کاش، مغازهای کوچک داشتم
پر از خوشبختی،
تا همهی آنها را به حراج میگذاشتم.
(۲)
همهی غروبهای وطنم زشتاند!
چونکه هیچ دختری،
نمیتواند به میل خودش
در خیابانهای شهر قدم بزند...
(۳)
حق من نیست که چنین دلتنگ تو باشم!
اما براستی مگر حقی هم هست؟!
(۴)
اگر دختری داشته باشم،
هر لحظه بازخواستش نخواهم کرد که کجا بودی؟
کجا رفتی؟!
به خودم اجازه نمیدهم که
خرت و پرتهایش را زیر و رو کنم،
لیکن، هر صبح،
بالشتش را نگاه میکنم که بدانم از اشک خیس نشده،
نکند که دلش از عشق کسی در رنج باشد
و با غصه شب را به صبح رسانده باشد؟
شعر: #بختیار_علی
برگردان: #زانا_کوردستانی
- ۵۲۸
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط