پارت۶. رمان
پارت۶. رمان
من،بعد اینکه کتو شلوار خریدیم به دیانا گفتم بریم لوازم آرایشی بعد کفش و کیف و در آخر هم لباس
دیا،چشم رفتیم لوازم آرایشی خریدیم بعد کیف و کفش
من ، رفتیم لباس بخریم
دیا، ارباب یه لباس انتخاب کرد رفتم پوشیدم ولی خیلی باز بود
من، پوشیدی دیانا
دیا، بله ولی اصلا خوب نیست
من ، در اتاق پرو رو باز کردم رفتم تو
دیا، دیدم ارباب اومد تو جلو بدنم رو گرفتم
من، دستش رو محکم گرفتم واقعا خوب نبود چون بدنش خیلی سفید بود و خود نمایی میکنم
من، آنقدر که بدنش سفید بود اگه یکم دیگه تو اتاق پرو میموندم یه کاری دستش میداد بهش گفتم الان یه لباس دیگه میارم بعد سریع از اتاق رفتم بیرون
دیا، اوف آخيش کاریم نداشت
من ، یه لباس دیگه دادم بهش
دیا، لباس رو پوشیدم باز بود ولی نه مثل اولی
من ، دیانا پوشیدی
دیا ،بله
من،درو باز کردم رفتم تو دیدم خوبه خوب درار بده من حساب کن
دیا، لباس و در آوردم دم دادم به ارباب
من ، لباس رو گرفتم و حساب کردم منتظر موندم تا دیانا بیاد بعد ۲مین امد
لایک ها برسه به ۵ دوباره پارت میزارم
من،بعد اینکه کتو شلوار خریدیم به دیانا گفتم بریم لوازم آرایشی بعد کفش و کیف و در آخر هم لباس
دیا،چشم رفتیم لوازم آرایشی خریدیم بعد کیف و کفش
من ، رفتیم لباس بخریم
دیا، ارباب یه لباس انتخاب کرد رفتم پوشیدم ولی خیلی باز بود
من، پوشیدی دیانا
دیا، بله ولی اصلا خوب نیست
من ، در اتاق پرو رو باز کردم رفتم تو
دیا، دیدم ارباب اومد تو جلو بدنم رو گرفتم
من، دستش رو محکم گرفتم واقعا خوب نبود چون بدنش خیلی سفید بود و خود نمایی میکنم
من، آنقدر که بدنش سفید بود اگه یکم دیگه تو اتاق پرو میموندم یه کاری دستش میداد بهش گفتم الان یه لباس دیگه میارم بعد سریع از اتاق رفتم بیرون
دیا، اوف آخيش کاریم نداشت
من ، یه لباس دیگه دادم بهش
دیا، لباس رو پوشیدم باز بود ولی نه مثل اولی
من ، دیانا پوشیدی
دیا ،بله
من،درو باز کردم رفتم تو دیدم خوبه خوب درار بده من حساب کن
دیا، لباس و در آوردم دم دادم به ارباب
من ، لباس رو گرفتم و حساب کردم منتظر موندم تا دیانا بیاد بعد ۲مین امد
لایک ها برسه به ۵ دوباره پارت میزارم
۸.۹k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.