من رودخانه ای را می شناسم...
اتوبان، رودخانهای غمگین است
که مرا از تو دور میکند
آب که از سر ما گذشت
اما #ماهی ها غرق نخواهند شد
تنها در کنار اتوبان میایستند
و برای شیشههای بالا کشیده دست تکان میدهند
تا از سرما یخ بزنند
و روی آب بیایند
تنها سنگها هستند
که برای همیشه تهنشین خواهند شد
تو با شوهرت ماهی میخوری
من زل میزنم به ماه و
دیوانه میشوم و
کوچهها را آواز میخوانم و
به سنگها لگد میزنم و
زنم و...
بغضم میترکد
از تو که دور میشوم
کوچه که هیچ!
گاهی اتوبان هم بنبست است
من رودخانهای را میشناسم
که با دریا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب ریخت
که مرا از تو دور میکند
آب که از سر ما گذشت
اما #ماهی ها غرق نخواهند شد
تنها در کنار اتوبان میایستند
و برای شیشههای بالا کشیده دست تکان میدهند
تا از سرما یخ بزنند
و روی آب بیایند
تنها سنگها هستند
که برای همیشه تهنشین خواهند شد
تو با شوهرت ماهی میخوری
من زل میزنم به ماه و
دیوانه میشوم و
کوچهها را آواز میخوانم و
به سنگها لگد میزنم و
زنم و...
بغضم میترکد
از تو که دور میشوم
کوچه که هیچ!
گاهی اتوبان هم بنبست است
من رودخانهای را میشناسم
که با دریا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب ریخت
۶.۷k
۲۴ شهریور ۱۳۹۹