جرقه عشق پارت ۱
من با خانوادم تو یه خونه زندگی میکنیم مامان و بابای من وضعیت مالی خیلی خوبی دارن و بگم ما تویه خونه ی ۳۰۰ متری زندگی میکنیم(جووون باوا☺😂) از دانشگاه متنفرم از هرچی استادم بدم میاد(حالا میبینی وقتی یدونه جذابشو آوردم😋😂) صبح ساعت ۷ صبح بیدار شدم شبی جن بودم موهام جلوم آبشاری رو هوا صبح برای دانشگاه از خواب بیدار شدم روز اولم بود یادم رفته بود ساعت و کوک کنم یه نگاه کردم دیدم از هفت گذشته من:یا خود خدا تو روز اوله دانشگاه دیر میرسم پاشدم اینه موشک لباسمو پوشیدم مامانمو صدا زد من:ماماااانننننننن مامان:چیه چرا داد میزنی من:مامان دانشگام دیر شد مامان:بیا حداقل صبحونتو بخور من:نه مامان الان وقت ندارم سویچ ماشینم کو مامان:رو میزه رفتم سوار ماشین شدم ماشینم بنز بود بابام برای تولدم بهم داد رنگشم مشکیه(جانننن😎😂) با اون گازشو گرفتم رفتم تو راه هی با خودم دعوا میکردم من:دختره ی خر تو روز اول دانشگاه دیر میرسی اگه استاد رات نده چی اگه استاد جدید رات ندی چی میخوای بشینی پشت در درس یاد بگیری هوفففف رسیدم به دانشگاه حیات خالی بود من:یا خدا ساعت چنده یه نگاه انداختم دیدم ساعت ۸(بچه ها سوفیا اینجا عینکیه اولاشه ☺ نه یعنی از اون عینک گردا داره) ماشینمو یه جا پارک کردم و رفتم تو سمت در کلاسم یه نفس عمیق کشیدم بعد در زدم رفتم تو من:ببخشید من یکم دیر کردم استاد(ایشون جونگ کوک هستن ☺😭😂😂😂) استاد:چرا انقدر دیر اومدی استاد سرش به کتاب بود و نگاه نمیکرد یعنی اینم مثل قبلیاست من:خوب خواب موندم همه خندیدن من:زهرمار خندیدن استاد یدونه محکم زد رو میز دستش نابود نشد(از اوناست که زرت میزنن رو میز😐😂😂😂) استاد:ساکت توهم برو بشین دفع آخرت باشه من:چشم بعد یه زبون درازی کردم یهو برگشت منو دید منم سریع رفتم تو جام نشستم کنار یکی از دوستام که اسمش جنی بود استاد:اهم خانومی که دیر اومدی پاشو خودت و معرفی کن پاشدم من:اسمم کیم سوفیاست همین(همین😐😂😂😂😂) استاد:خیله خوب بشین نشستم استاد پشتش به تخته بود و درس میداد منم حوصلم سر رفته بود یه موشک درست کردم پرت کردم افتاد رو موها استاد دستمو گذاشتم رو دهنم ولی به رو نیاوردم همم به رو نیاوردن از ته دل داشتم میخندیدم من:توجه نکنید جنی:چیکار کردی من:از قصد نبود خودش رفت(موشکم عاشق جونگ کوک شد😂😂) جنی:ولی خواستی پرت کنی من:آره حالا چیکار کنیم استاد:میشه بدونم این حرف زدن برای چیه اون موشکه نوکش رو سرش بود شبی اینه خیارا من:داشتم در مورد درس میپرسیدم استاد:خوب از من بپرس من:خیله خوب استاد:بپرس من:یادم رفت استاد:هوفففف من:هی جنی این بداخلاقه جنی:نه اونقدر آخرای ساعت باهامون بازی میکنه من:واو (یدونه از این استادا😢😂😂😂)
۲۵.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.