فیک ازدواج اجباری
فیک ازدواج اجباری
پارت³
جونگکوک:ات خواهش......
ات:جونگکوک بسه لطفا از اینجا برو(بغض) *در رو بست
(بخاطر یکی که گفت کتابی ننویس دیگه نمینویسم)
جونگکوک:ات خواهش میکنم این در کوفتی رو باز کن*محکم ضربه میزد به در
ات:جونگکوک از اینجا برو لطفا(گریه)
جونگکوک:نه تا وقتی این در رو باز نکنی از اینجا نمیرم
ات:در رو باز میکنه و......چیه چیکارم داری من چند بار تا حالا بهت گفتم تو زن داری و من نمیخوام رابطت باهاش خراب بشه
جونگکوک:ات تو الان فکر میکنی من هر روز دارم باهاش عشق و حال میکنم؟ تنها کسی که دیوانه وار دوسش دارم تویی!
ات:........
جونگکوک:*ات رو محکم بغل میکنه و میرن داخل خونه
ات:جونگکوک(گریه)
جونگکوک:جونم عشقم*نوازش میکنه سرشو
ات:منم خیلی دوست دارم ولی تو ازدواج کردی
جونگکوک:نگران نباش من ازش طلاق میگیرم و با تو ازدواج میکنم
ات:واقعا؟
جونگکوک:آره زندگیم
ات:باشه پس بیا بریم فیلم ببینیم
جونگکوک:چشم
(پرش زمانی میزنم به شب)
میونگ:واییی ساعت 10 شبه چرا جونگکوک نمیاد نکنه بلایی سرش امده باشه نه نه هیچی نشده بزار بهش زنگ بزنم
اولین زنگ.......جواب نداد
دومین زنگ.......جواب نداد
سومین زنگ......جواب نداد
چهارمین زنگ.....جواب نداد
پنجمین زنگ......جواب نداد
ششمین زنگ.....جواب نداد
هفتمین زنگ......بلاخره جواب داد
جونگکوک:چیه هی زنگ میزنی
میونگ:جونگکوک ساعتو دیدی چنده؟
جونگکوک:آره دیدم کور که نیستم
میونگ:پس چرا خونه نمیای؟
جونگکوک:چرا بیام خونه وقتی یکی اونجا هست که ازش متنفرم
میونگ:جونگکوک بسه دیگه بخدا منم آدمم
جونگکوک:تو آدم نیستی تو یه مشت عوضی
میونگ:جونگکوک من خیلی دوست دارم بعدا میای این حرفا رو بهم میزنی؟
جونگکوک:دوسم داری وایسا الان میام خونه رک و پست کنده حرف میزنیم
*قطع کرد
جونگکوک:عشقم من میرم فردا دوباره میام
ات:باشه مراقب خودت باش
جونگکوک:توام خداحافظ
ات:خداحافظ
ویو جونگکوک
از خونه ات امدم بیرون و به سمت خونه خودم حرکت کردم هر روز تنفرم نسبت به میونگ داره بیشتر میشه و من باید اینو بهش بفهمونم
*رسید خونه و امد داخل
میونگ:به به چه عجب آقای جئون تشریف آوردن
جونگکوک:*یه سیلی محکم بهش میزنه
باهام درست صحبت کن عوضی
دیگه شرط میزارم
لایک:20
کامنت:10
پارت³
جونگکوک:ات خواهش......
ات:جونگکوک بسه لطفا از اینجا برو(بغض) *در رو بست
(بخاطر یکی که گفت کتابی ننویس دیگه نمینویسم)
جونگکوک:ات خواهش میکنم این در کوفتی رو باز کن*محکم ضربه میزد به در
ات:جونگکوک از اینجا برو لطفا(گریه)
جونگکوک:نه تا وقتی این در رو باز نکنی از اینجا نمیرم
ات:در رو باز میکنه و......چیه چیکارم داری من چند بار تا حالا بهت گفتم تو زن داری و من نمیخوام رابطت باهاش خراب بشه
جونگکوک:ات تو الان فکر میکنی من هر روز دارم باهاش عشق و حال میکنم؟ تنها کسی که دیوانه وار دوسش دارم تویی!
ات:........
جونگکوک:*ات رو محکم بغل میکنه و میرن داخل خونه
ات:جونگکوک(گریه)
جونگکوک:جونم عشقم*نوازش میکنه سرشو
ات:منم خیلی دوست دارم ولی تو ازدواج کردی
جونگکوک:نگران نباش من ازش طلاق میگیرم و با تو ازدواج میکنم
ات:واقعا؟
جونگکوک:آره زندگیم
ات:باشه پس بیا بریم فیلم ببینیم
جونگکوک:چشم
(پرش زمانی میزنم به شب)
میونگ:واییی ساعت 10 شبه چرا جونگکوک نمیاد نکنه بلایی سرش امده باشه نه نه هیچی نشده بزار بهش زنگ بزنم
اولین زنگ.......جواب نداد
دومین زنگ.......جواب نداد
سومین زنگ......جواب نداد
چهارمین زنگ.....جواب نداد
پنجمین زنگ......جواب نداد
ششمین زنگ.....جواب نداد
هفتمین زنگ......بلاخره جواب داد
جونگکوک:چیه هی زنگ میزنی
میونگ:جونگکوک ساعتو دیدی چنده؟
جونگکوک:آره دیدم کور که نیستم
میونگ:پس چرا خونه نمیای؟
جونگکوک:چرا بیام خونه وقتی یکی اونجا هست که ازش متنفرم
میونگ:جونگکوک بسه دیگه بخدا منم آدمم
جونگکوک:تو آدم نیستی تو یه مشت عوضی
میونگ:جونگکوک من خیلی دوست دارم بعدا میای این حرفا رو بهم میزنی؟
جونگکوک:دوسم داری وایسا الان میام خونه رک و پست کنده حرف میزنیم
*قطع کرد
جونگکوک:عشقم من میرم فردا دوباره میام
ات:باشه مراقب خودت باش
جونگکوک:توام خداحافظ
ات:خداحافظ
ویو جونگکوک
از خونه ات امدم بیرون و به سمت خونه خودم حرکت کردم هر روز تنفرم نسبت به میونگ داره بیشتر میشه و من باید اینو بهش بفهمونم
*رسید خونه و امد داخل
میونگ:به به چه عجب آقای جئون تشریف آوردن
جونگکوک:*یه سیلی محکم بهش میزنه
باهام درست صحبت کن عوضی
دیگه شرط میزارم
لایک:20
کامنت:10
۳۸۷
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.