من یک خاطره ی قدیمی و دور افتاده ام
من یک خاطره ی قدیمی و دور افتاده ام
با صدایِ آهنگ های قدیمی
شور و شوق هایِ بچگی...
من یک خانه ی قدیمی ام
که سالهاست روز و شب های خانواده های بسیاری،
خاطره هایشان
خنده و گریه هایشان
نداری و دارایی هایشان.
با شادیِ دیگرانش خندیده ام
بغض ها کرده ام
و از درد هایشان فرو ریخته ام،
من یک آدمِ قدیمی که
فقط نظاره گرِ حال و احوالِ دیگرانم،
انقدر به دور افتاده
که حتی خودم را هم سالهاست یادم نمی آید...
با صدایِ آهنگ های قدیمی
شور و شوق هایِ بچگی...
من یک خانه ی قدیمی ام
که سالهاست روز و شب های خانواده های بسیاری،
خاطره هایشان
خنده و گریه هایشان
نداری و دارایی هایشان.
با شادیِ دیگرانش خندیده ام
بغض ها کرده ام
و از درد هایشان فرو ریخته ام،
من یک آدمِ قدیمی که
فقط نظاره گرِ حال و احوالِ دیگرانم،
انقدر به دور افتاده
که حتی خودم را هم سالهاست یادم نمی آید...
۶.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.