دکتر شریعتی
وقتی که بود نمیدیدم وقتی میخواند نمیشنیدم وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند! چه غمانگیز است که وقتی چشمهای سرد و زلال در برابرت میجوشد و میخواند و مینالد، تشنه آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید تو تشنه آب گردی نه تشنه آتش و بعد: عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو میگداخت!
۷.۵k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.