سوز غربت، مظلومیت و عشق
سوز غربت، مظلومیت و عشق
🖊 ارشاک رئوف گنبدی
صدای شیهه اسبان و فریاد مهاجمان ترکمان در بنه پیچید و دخترک را از خوابی که تازه او را گرفته بود بیدار کرد، دخترک به بیرون چادر رفته و سعی کرد مردان را بیدار کند اما دیگر دیر شده بود، مردان همگی در خواب کشته شدند و کودکان و زنان دستانشان بسته شده و به طناب بردگی کشیده شدند!
پسرک چوپان اما بی خبر از این اتفاق در نی مینواخت و شب قبل را به خاطر میاورد که برای آوردن آذوقه به میان چادرها رفته بود ولی موفق به دیدن معشوق زیبایش نشده بود و وقتی نا امید به سوی گله باز میگشت، در میان درختان جنگل دستی نازک چشمانش را از پشت بست! آن عطر دستان نازک برایش آشنا بود! آنها ساعتی نشستند و درد دل کردند! دخترک خواب شب قبلش را برای معشوقش تعریف کرد و گفت که احساس میکند این آخرین دیدارشان است! هر دو گریستند و پسرک به سوی گله حرکت کرد!
جوان چوپان اما خبر نداشت که چه بر سر خانواده و معشوقه اش آمده است!
پس از چند روز خبر این جنایت در کوهستان پیچید و به گوش بهمن، جوان چوپان رسید! او که در ناباوری فرو رفته بود به سوی بنه دوید وقتی به آنجا رسید...
چادرها سوخته و مردان مرده بودند! زنان و کودکان هم به دست ترکمان ها به اسارت برده شده بودند!
او هر سو به دنبار گلنارش میگشت ولی او را پیدا نمیکرد، بر کوه بلندی رفت، به افق خیره شد تا شاید گلنارش را از دور ببیند ولی بیفایده بود.
بر سنگی نشست، قامت مردانه اش حالا دیگر بر روی نی لبکش خم شده بود و در آن نواخت تا صدایش به گلنار برسد، و چنین سرود :
ئهز کو ئیروو پر خهمگینم لێ یارێ لێ یارێ لێ یارێ
چاڤ له بینان دگهرینم گولنارێ
نشان ژه تهئه ز نابینم لێ یارێ لێ یارێ لێ یارێ
ژه تهلووا وهرکهت سهروو ئێئیله مین ئۆ سییارێ
ترمان ڕابوو ژه یوومووت و سمارێ
جاهیلان کوشتن ژهنان گرتن لێ یارێ
هیسیر کرن، برنه خڤه، بوخارێ
ڤان فریتن له کووچان و، بازارێ
نا وه سهر ته چ هانین، لێ یارێ گولنارێ
این اتفاق در ۲۰ آبان ماه سال ۱۲۸۴ در قوچان بر سر ایل باچیانلو آمد.
شاهان مستبد و نوکر بیگانه قاجار، پس از فوت رشید خان سردار کل قوچان و عقبه اش، یکی از خونخواران شاهسون به نام غلامرضاخان آصف الدوله را به حکومت خراسان گماشتند. در کتب تاریخی آمده است که مظفر الدین شاه حکومت خراسان را به وی فروخت و او را در چپاول آزاد گذاشت.
این فرد جانی، حسن خان ترک شاهسون را مسئول تاخت و تاز و غارت اهالی آن دیار نمود.
نوکران آصف الدوله به ترکمانان تحت امرشان فرمان دادند تا ایلات کرد زعفرانلو را مورد تاخت و تاز قرار دهند و آنها در سحرگاه ۲۰ آبان ۱۲۸۴سیاه چادرهای باچیانلو را مورد حمله وحشیانه خود قرار دادند و مردان را در خواب کشته و زنان را به اسارت بردند.
آیت الله طباطبایی بر منبر رفت و گفت : حکایت زنان قوچان را مگر نشنیده اید که حاکم آنجا آصف الدوله سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم مالیات گرفته، هر دختری به ازاء دوازده من گندم محسوب و به ترکمانان فروخت!
مردم خشمگین شده و بر علیه شاه قاجار شوریدند و انقلاب مشروطیت آغاز شد.
این فقط گوشه ای از درد و رنج کوردهای خراسان بود که از موطن اصلی خویش یعنی غرب دریاچه اورمیه کوچانده و برای مقابله با ازبکها در شمال خراسان مسکن داده شدند!
همان اتفاقی که در شنگال افتاد، دقیقا صد و ده سال قبل از آن در قوچان افتاده بود!
گویا تاریخ کوردها با خون نگاشته شده است!
آهنگ زیبای گلنار، همان است که بهمن عاشق در مرثیه عشقش خوانده است.
#kurdishfile
#کوردستان_کورد_تمدن_فرهنگ_اصالت
🖊 ارشاک رئوف گنبدی
صدای شیهه اسبان و فریاد مهاجمان ترکمان در بنه پیچید و دخترک را از خوابی که تازه او را گرفته بود بیدار کرد، دخترک به بیرون چادر رفته و سعی کرد مردان را بیدار کند اما دیگر دیر شده بود، مردان همگی در خواب کشته شدند و کودکان و زنان دستانشان بسته شده و به طناب بردگی کشیده شدند!
پسرک چوپان اما بی خبر از این اتفاق در نی مینواخت و شب قبل را به خاطر میاورد که برای آوردن آذوقه به میان چادرها رفته بود ولی موفق به دیدن معشوق زیبایش نشده بود و وقتی نا امید به سوی گله باز میگشت، در میان درختان جنگل دستی نازک چشمانش را از پشت بست! آن عطر دستان نازک برایش آشنا بود! آنها ساعتی نشستند و درد دل کردند! دخترک خواب شب قبلش را برای معشوقش تعریف کرد و گفت که احساس میکند این آخرین دیدارشان است! هر دو گریستند و پسرک به سوی گله حرکت کرد!
جوان چوپان اما خبر نداشت که چه بر سر خانواده و معشوقه اش آمده است!
پس از چند روز خبر این جنایت در کوهستان پیچید و به گوش بهمن، جوان چوپان رسید! او که در ناباوری فرو رفته بود به سوی بنه دوید وقتی به آنجا رسید...
چادرها سوخته و مردان مرده بودند! زنان و کودکان هم به دست ترکمان ها به اسارت برده شده بودند!
او هر سو به دنبار گلنارش میگشت ولی او را پیدا نمیکرد، بر کوه بلندی رفت، به افق خیره شد تا شاید گلنارش را از دور ببیند ولی بیفایده بود.
بر سنگی نشست، قامت مردانه اش حالا دیگر بر روی نی لبکش خم شده بود و در آن نواخت تا صدایش به گلنار برسد، و چنین سرود :
ئهز کو ئیروو پر خهمگینم لێ یارێ لێ یارێ لێ یارێ
چاڤ له بینان دگهرینم گولنارێ
نشان ژه تهئه ز نابینم لێ یارێ لێ یارێ لێ یارێ
ژه تهلووا وهرکهت سهروو ئێئیله مین ئۆ سییارێ
ترمان ڕابوو ژه یوومووت و سمارێ
جاهیلان کوشتن ژهنان گرتن لێ یارێ
هیسیر کرن، برنه خڤه، بوخارێ
ڤان فریتن له کووچان و، بازارێ
نا وه سهر ته چ هانین، لێ یارێ گولنارێ
این اتفاق در ۲۰ آبان ماه سال ۱۲۸۴ در قوچان بر سر ایل باچیانلو آمد.
شاهان مستبد و نوکر بیگانه قاجار، پس از فوت رشید خان سردار کل قوچان و عقبه اش، یکی از خونخواران شاهسون به نام غلامرضاخان آصف الدوله را به حکومت خراسان گماشتند. در کتب تاریخی آمده است که مظفر الدین شاه حکومت خراسان را به وی فروخت و او را در چپاول آزاد گذاشت.
این فرد جانی، حسن خان ترک شاهسون را مسئول تاخت و تاز و غارت اهالی آن دیار نمود.
نوکران آصف الدوله به ترکمانان تحت امرشان فرمان دادند تا ایلات کرد زعفرانلو را مورد تاخت و تاز قرار دهند و آنها در سحرگاه ۲۰ آبان ۱۲۸۴سیاه چادرهای باچیانلو را مورد حمله وحشیانه خود قرار دادند و مردان را در خواب کشته و زنان را به اسارت بردند.
آیت الله طباطبایی بر منبر رفت و گفت : حکایت زنان قوچان را مگر نشنیده اید که حاکم آنجا آصف الدوله سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم مالیات گرفته، هر دختری به ازاء دوازده من گندم محسوب و به ترکمانان فروخت!
مردم خشمگین شده و بر علیه شاه قاجار شوریدند و انقلاب مشروطیت آغاز شد.
این فقط گوشه ای از درد و رنج کوردهای خراسان بود که از موطن اصلی خویش یعنی غرب دریاچه اورمیه کوچانده و برای مقابله با ازبکها در شمال خراسان مسکن داده شدند!
همان اتفاقی که در شنگال افتاد، دقیقا صد و ده سال قبل از آن در قوچان افتاده بود!
گویا تاریخ کوردها با خون نگاشته شده است!
آهنگ زیبای گلنار، همان است که بهمن عاشق در مرثیه عشقش خوانده است.
#kurdishfile
#کوردستان_کورد_تمدن_فرهنگ_اصالت
۵.۳k
۱۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.