دیشب غزلم بوی تو می داد... ولی حیف
دیشب غزلم بوی تو میداد... ولی حیف
یکباره دلم یادِ تو افتاد... ولی حیف
دور از تو قلم زَهرهی گفتار ندارد
هر روز در اندیشهی فریاد... ولی حیف
میخواست کمی عشق بنوشد دلِ عاشق
شاید شود از رنج و غم آزاد... ولی حیف
اندوه تو را دارم و دائم نگرانم
گفتم همه را میبرم از یاد... ولی حیف
دلخوش به همان وعدهی اسفندِ تو بودم
حالا که رسیدهست به مرداد... ولی حیف
"گیتار و غزل" "عشق و جنون" عهد ببستند...
یک عمر شوم شاعرِ دلشاد... ولی حیف
یکباره دلم یادِ تو افتاد... ولی حیف
دور از تو قلم زَهرهی گفتار ندارد
هر روز در اندیشهی فریاد... ولی حیف
میخواست کمی عشق بنوشد دلِ عاشق
شاید شود از رنج و غم آزاد... ولی حیف
اندوه تو را دارم و دائم نگرانم
گفتم همه را میبرم از یاد... ولی حیف
دلخوش به همان وعدهی اسفندِ تو بودم
حالا که رسیدهست به مرداد... ولی حیف
"گیتار و غزل" "عشق و جنون" عهد ببستند...
یک عمر شوم شاعرِ دلشاد... ولی حیف
۱۲.۳k
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.