عاشقانه
باید بـــروم، این مـــن و این هم چمدانم
ای کــاش یکی بـود که میگفت بمانم
در طالعم انگــار جز آواره شــدن نیست
هر روز کســی میدهد از دور نشــــانم
من رود جـــــدا مانــده از انــــدیشهٔ دریا
عمریست که با بیخبـــــری در جریانم
آنقدر جـــــدا ماندهام از خویشتنِ خویش
باید به خــــودم یک خبر از خود برسانـم
این لب که فروبستهام از روی رضانیست
کم خرده بگیرید که قفل است زبـــــانم
ای کــاش یکی بـود که میگفت بمانم
در طالعم انگــار جز آواره شــدن نیست
هر روز کســی میدهد از دور نشــــانم
من رود جـــــدا مانــده از انــــدیشهٔ دریا
عمریست که با بیخبـــــری در جریانم
آنقدر جـــــدا ماندهام از خویشتنِ خویش
باید به خــــودم یک خبر از خود برسانـم
این لب که فروبستهام از روی رضانیست
کم خرده بگیرید که قفل است زبـــــانم
۷.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۱