رها
#رها
بانور مستقیم خورشید که تو چشم میزد واذیتم میکرد ،آروم چشامو باز کردم غلطی تو جام زدم که با چشای بسته طاها صورت معصومه اش تو خواب مواجه شدم،آخه یه آدم چقدر میتونست جذاب باشه،دستمو توموهاش بردموآروم موهاشو نوازش کردم ،آروم روی چشاشو بوسیدم واسمشو صدا کردم :طاهام....
هومی گفت وحلقه دستاشو دورکمرم محکم ترکردو سرشو تو گردنم برد ....
دوباره صداش کردم که با بی حالی گفت:رها بگیر بخواب بزار منم بخوابم بخدا خوابم میاد،لباشو روگردنم گذاشت میدونست روگردنم حساسم وکافیه یه انگشت بهش بخوره تا عین بچه های خوب سرجام وایستم ،ولی کورخونده بود من میدونستم چطوری باید بیدارش کنم سرمو یکم به سمتش متمایل کردم لبخندی رولبش اومد ،هه فکر کرده بود میخوام بوسش کنم ،سرمو تو گردنش بردم وبشمارسه یه گاز محکم از گردنش گرفتم که باداد از جاش بلند شد ومنو ازتو بقلش بیرون آورد ....
بلند بلند زدم زیر خنده که با حرص نگام کردگفت:آخه دختر تو چرا آنقدر وحشی؟؟
لبخندی بهش زدمو گفتم:ازطاهام یاد گرفتم وحشی بودنو ،خودتو یاد رفته؟
لبخند شیطانی زدوگفت:منکه چیزی یادم نمیاد ،میخوای دوباره تو برام دیشبو یادآوری کن شاید یه چیزایی یادم اومد....
باحرص نگاهی بهش کردم وبالیشت روی تختو برداشتم ومحکم کوبیدم تو سرشو گفتم:به باد کتک میگیرمت ها طاها خیلی پروشدی .....
زد زیر خنده بغلم کردوگفت:بیا اینجا ببینم کوچلوم ،آخه تو چرا آنقدر حرص خوردن بهت میاد ...
چشم غره ای بهش رفتم که گفت:اونجوری نگاه نکن که میخورمت ....
زبونم براش درآوردم وازبغلش بیرون اومدمو از روتخت بلند شدم ....
نگاهی به خودم تو آیینه کردم ،موهام تو صورتم پخش شده بود...پیرهن تنمم که طبق معمول پیرن طاها بود آزروی شونه ام افتاده بود و کبودی های روگردنم خیلی تو چشم بود دستی رو جاش کشیدم ،دردمیکرد ولی دردشو دوست داشتم ...
طاها نگاهی بهم کردوگفت:بسه آنقدر خانومم تو آینه نگاه نکن خوردیش بزار یه چیزی واسه منم بمونه.......
لبو لچمو براش آویزون کردم که گفت:باز چیشده هارتم واز جاش بلند شدوبه سمتم اومد ....
دستمو روی جای کبودی روگردنم گذاشتمو گفتم:ببین گردنمو چیکار کردی هر کی ببینه میفهمه یه خبری بوده ....
_خوبفهمه ...بعدم کی قرار گردن تو رو ببینه جز من ،ازاین به بعد تو ماله منی فقط من حق دارم بدنتو ببینم ....
بانور مستقیم خورشید که تو چشم میزد واذیتم میکرد ،آروم چشامو باز کردم غلطی تو جام زدم که با چشای بسته طاها صورت معصومه اش تو خواب مواجه شدم،آخه یه آدم چقدر میتونست جذاب باشه،دستمو توموهاش بردموآروم موهاشو نوازش کردم ،آروم روی چشاشو بوسیدم واسمشو صدا کردم :طاهام....
هومی گفت وحلقه دستاشو دورکمرم محکم ترکردو سرشو تو گردنم برد ....
دوباره صداش کردم که با بی حالی گفت:رها بگیر بخواب بزار منم بخوابم بخدا خوابم میاد،لباشو روگردنم گذاشت میدونست روگردنم حساسم وکافیه یه انگشت بهش بخوره تا عین بچه های خوب سرجام وایستم ،ولی کورخونده بود من میدونستم چطوری باید بیدارش کنم سرمو یکم به سمتش متمایل کردم لبخندی رولبش اومد ،هه فکر کرده بود میخوام بوسش کنم ،سرمو تو گردنش بردم وبشمارسه یه گاز محکم از گردنش گرفتم که باداد از جاش بلند شد ومنو ازتو بقلش بیرون آورد ....
بلند بلند زدم زیر خنده که با حرص نگام کردگفت:آخه دختر تو چرا آنقدر وحشی؟؟
لبخندی بهش زدمو گفتم:ازطاهام یاد گرفتم وحشی بودنو ،خودتو یاد رفته؟
لبخند شیطانی زدوگفت:منکه چیزی یادم نمیاد ،میخوای دوباره تو برام دیشبو یادآوری کن شاید یه چیزایی یادم اومد....
باحرص نگاهی بهش کردم وبالیشت روی تختو برداشتم ومحکم کوبیدم تو سرشو گفتم:به باد کتک میگیرمت ها طاها خیلی پروشدی .....
زد زیر خنده بغلم کردوگفت:بیا اینجا ببینم کوچلوم ،آخه تو چرا آنقدر حرص خوردن بهت میاد ...
چشم غره ای بهش رفتم که گفت:اونجوری نگاه نکن که میخورمت ....
زبونم براش درآوردم وازبغلش بیرون اومدمو از روتخت بلند شدم ....
نگاهی به خودم تو آیینه کردم ،موهام تو صورتم پخش شده بود...پیرهن تنمم که طبق معمول پیرن طاها بود آزروی شونه ام افتاده بود و کبودی های روگردنم خیلی تو چشم بود دستی رو جاش کشیدم ،دردمیکرد ولی دردشو دوست داشتم ...
طاها نگاهی بهم کردوگفت:بسه آنقدر خانومم تو آینه نگاه نکن خوردیش بزار یه چیزی واسه منم بمونه.......
لبو لچمو براش آویزون کردم که گفت:باز چیشده هارتم واز جاش بلند شدوبه سمتم اومد ....
دستمو روی جای کبودی روگردنم گذاشتمو گفتم:ببین گردنمو چیکار کردی هر کی ببینه میفهمه یه خبری بوده ....
_خوبفهمه ...بعدم کی قرار گردن تو رو ببینه جز من ،ازاین به بعد تو ماله منی فقط من حق دارم بدنتو ببینم ....
۱۹.۹k
۰۷ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.